یکی از باورهای قطعی اهل سنت، اعتقاد به وجود ابدال است؛ اما ابن تیمیه حرانی در باره این اعتقاد گرفتار سردرگمی و دوگانهگویی عجیبی شده است . در برخی از موارد آن را کفر ، شرک، باطل و … دانسته و در جای دیگر خودش به آن استدلال کرده و اعتقاد به ابدال را دلیل برتری اهل سنت بر شیعیان میداند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سردرگمی و دوگانهگویی ابن تیمیه در باره اعتقاد به ابدال
اهل سنت، همگی بر این باور هستند که خداوند تعدادی از بندگان خود را آفریده است که آنها در حقیقت واسطه فیض بین خداوند و مخلوقات او است . خداوند به وسیله آنها به بندگان خود روزی میدهد، آنها را یاری میکند ، اگر بارانی میبارد از فیض وجود آنها است، اگر بلا دفع میشود به برکت آنها است و …
ابن تیمیه حرانی در برابر این اعتقاد قطعی اهل سنت، دچار تضاد فکری و دوگانهگویی شده است.
از طرفی به شدت آن را انکار کرده و گفته است که هیچ روایتی؛ حتی روایت ضعیف نیز در این باره وجود ندارد، هر کس به آن معتقد باشد، از شریعت اسلام خارج است و … اما در جای دیگر آن را به عنوان یک باور قطعی پذیرفته و تصریح کرده است که دلیل برتری اهل سنت بر شیعیان این است که پیروان سقیفه به ابدال اعتقاد دارند و ابدال در میان آنها وجود دارد!!!
در جلد ۱۱ ، صفحه ۴۳۳ از کتاب مجموع فتاوی ، که عبد الرحمن بن محمد بن قاسم آن را جمع آوری و به دستور ملک فهد این کتاب چاپ کرده است، آمده است:
سئل شیخ الاسلام عن الحدیث المروى فی الابدال هل هو صحیح أم مقطوع وهل الابدال مخصوصون بالشام ؟…
فأجاب اما الاسماء الدائره على السنه کثیر من النساک والعامه مثل الغوث الذى بمکه و الأوتاد الاربعه و الاقطاب السبعه و الابدال الاربعین و النجباء الثلاثمائه فهذه اسماء لیست موجوده فی کتاب الله تعالى ولا هی ایضا مأثوره عن النبى باسناد صحیح ولا ضعیف یحمل علیه ألفاظ الأبدال .
از ابن تیمیه در باره حدیثی از پیامبر در باره ابدال روایت شده سؤال شد که آیا این حدیث صحیح است یا مقطوع؟ آیا ابدال فقط در شام هستند ؟
ابن تیمیه در پاسخ میگوید :
این سخنانی که در بین مردم و بر زبان ها می چرخد مثل این که غوث در مکه ، اوتاد چهار نفر و اقطاب هفت نفر و ابدال چهل نفر و نجباء که سیصد نفر هستند . این اسمها در قرآن موجود نیست و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف نقل نشده است .
ایشان در این جا تصریح می کند این که ابدال چهل نفر باشند نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف نقل شده است .
وکذلک لفظ (البدل) جاء فی کلام کثیر منهم فأما الحدیث المرفوع فالأشبه انه لیس من کلام النبى علیه السلام فان الایمان کان بالحجاز وبالیمن قبل فتوح الشام وکانت الشام والعراق دار کفر ثم لما کان فی خلافه على رضى الله عنه قد ثبت عنه علیه السلام انه قال ( تمرق مارقه من المسلمین تقتلهم أولى الطائفتین بالحق فکان على وأصحابه أولى بالحق ممن قاتلهم من أهل الشام ومعلوم ان الذین کانوا مع على رضى الله عنه من الصحابه مثل عمار بن یاسر وسهل بن حنیف ونحوهما کانوا أفضل من الذین کانوا مع معاویه وان کان سعد بن أبى وقاص ونحوه من القاعدین أفضل ممن کان معهما فکیف یعتقد مع هذا ان الابدال جمیعهم الذین هم أفضل الخلق کانوا فی أهل الشام هذا باطل قطعا….
وکذلک من فسر ( الأربعین الابدال ( بأن الناس إنما ینصرون ویرزقون بهم فذلک باطل بل النصر والرزق یحصل بأسباب من آکدها دعاء المؤمنین وصلاتهم واخلاصهم ولا یتقید ذلک لا بأربعین ولا بأقل ولا بأکثر ….
همچنین کلمه «بدل» در سخنان بسیاری از آنها (اهل سنت) تکرار میشود . روایتی که در این باره به پیامبر نسبت داده میشود بهتر است که بگویم کلام ایشان نیست ؛ زیرا ایمان قبل از این که به شام برسد در حجاز و یمن بود و شام و عراق دار الکفر بود . در زمان خلافت امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بین شام و عراقی ها جنگ در گرفت و شامی ها همه از طایفه مارقه از اسلام بودند . حق با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود و کسانی مثل عمار و سهل بن حنیف افضل از کسانی بود که با معاویه بودند . چرا باید ابدال که افضل از خلائق هستند ، در شام باشند ؟ این سخن قطعا باطل است.
در صفحه ۴۴۲ ادامه می دهد :
همچنین آن هایی که روایت «ابدال چهل نفر هستند» را تفسیر کردهاند به این که مردم به وسیله این چهل نفر نصرت و یاری می شوند و به وسیله این چهل نفر خداوند به بندگانش روزی می دهد ، سخن باطل است .
ابن تیمیه ، مجموع فتاوی ، ج ۱۱ ، ص ۴۳۳ به بعد
باز در جلد ۲۷ از این کتاب ، صفحه ۹۶ :
وأما سؤال السائل عن القطب الغوث الفرد الجامع فهذا قد یقوله طوائف من الناس ویفسرونه بأمور باطله فی دین الإسلام مثل تفسیر بعضهم أن الغوث هو الذى یکون مدد الخلائق بواسطته فی نصرهم ورزقهم حتى یقول إن مدد الملائکه وحیتان البحر بواسطته فهذا من جنس قول النصارى فی المسیح علیه السلام والغالیه فی على رضى الله عنه وهذا کفر صریح یستتاب منه صاحبه فإن تاب وإلا قتل فإنه لیس من المخلوقات لا ملک ولا بشر یکون امداد الخلائق بواسطته ولهذا کان ما یقوله الفلاسفه فی ( العقول العشره) الذین یزعمون أنها الملائکه وما یقوله النصارى فی المسیح …
ونحو ذلک کفر صریح بإتفاق المسلمین
وکذلک عنى بالغوث ما یقوله بعضهم من أن فی الأرض ثلاثمائه وبضعه عشر رجلا یسمونهم ( النجباء ( فینتقى منهم سبعون هم ( النقباء ( ومنهم أربعون هم ( الإبدال ( ومنهم سبعه هم ( الأقطاب ( ومنهم أربعه هم ( الأوتاد ( ومنهم واحد هو ( الغوث ( وأنه مقیم بمکه وأن أهل الأرض إذا نابهم نائبه فی رزقهم…
هذا کله باطل لا أصل له فی کتاب الله ولا سنه رسوله ولا قاله أحد من سلف الأمه ولا أئمتها…
در مورد غوث و قطب از ابن تیمیه سؤال کردند که گفتند : این که ما قطب و غوث داشته باشیم و خداوند به واسطه این ها خلائق را مدد کند و روزی دهد ، این ها همان سخنانی است که مسیحیان در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) می گویند و هانند سخن غالی ها است که در باره امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می گویند . این کفر صریح است و صاحب آن باید توبه داده شود . اگر توبه کرد که هیچ ؛ اما اگر توبه نکرد ، باید کشته شود .
زیرا در میان مخلوقات؛ چه فرشته و چه بشر، کسی نیست که یاری رساندن به خلایق به وسیله او صورت بگیرد؛ از این رو سخنانی که فلاسفه در باره «عقلهای ده گانه» میگویند و گمان میکنند که آنها ملائکه هستند، همانند سخن نصاری در باره مسیح است.
همچنین مقصود از آنها از غوث این است که میگویند در زمین سیصد و چند نفر وجود دارد که اسم آنها را «نجباء» میگذارند که معتقدند، هفتاد نفر از آنها را «نقباء»، چهل نفر از آنان «ابدال»، هفت نفر «اقطاب»، چهار نفر «اوتاد» و یکی از آنها «غوث» است و غوث در مکه است و او روزی به آنها میرساند و … تمام این سخنان باطل هستند، نه در کتاب خدا ریشه دارند و در نه سنت رسول او . و نه یکی از گذشتگان از امت و پیشوایان آنها چنین سخنی گفتهاند
اگر کسی چنین سخنانی را بیان کند ، به اتفاق همه مسلمین کافر است .
و باز در مجموع فتاوی ، ج ۲۷ ، ص ۹۶ میگوید:
وأما إعتقاد بعض الجهال أن به «الأربعین الأبدال» فهذا جهل وضلال ما إجتمع به الإبدال الأربعون قط ولا هذا مشروع لهم ولا فائده فی ذلک وإعتقاد جهال الجمهور هذا یشبه إعتقاد الرافضه فی الخلیفه الحجه صاحب الزمان عندهم الذی یقولون إنه غائب عن الأبصار حاضر فی الأمصار ویعظمون قدره ویرجون برکته وهو معدوم لا حقیقه له فکل من علق دینه بالمجهولات وأعرض عما بعث الله به نبیه من الهدى ودین الحق فهو من أهل الضلال الخارج عن شریعه الإسلام ….
اما کسانی که معتقدند در روی زمین چهل نفر ابدال وجود دارد ، این جهل و گمراهی است . هیچ وقت چهل نفر ابدال روی زمین جمع نشده اند و گفتن این سخن اصلا مشروع نیست ، فایده ای هم ندارد . این اعتقاد جهال جمهور است که شبیه اعتقاد شیعیان در مورد خلیفه حجت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است ….
پس هر کس این سخن را بگوید که ابدال چهل نفر بر روی زمین هستند ، آن فرد اهل گمراهی و خارج از دین اسلام است .
ابن تیمیه ، مجموع فتاوی ، ج ۲۷ ، ص ۵۷
پس بنابراین هر کس اعتقاد به ابدال داشته باشد ، از اسلام خارج ، گمراه ، جاهل ، کافر صریح و سخن او باطل است .
اما خود ابن تیمیه در همین کتاب خود زمانی که به بحث مقایسه بین مذهب اهل بیت (علیهم السلام) با مذهب به قول خودشان اهل سنت و جماعت میرسد، تصریح میکند که اهل سنت بهترند؛ چون در میان آنها ابدال وجود دارد !!!
وطریقتهم هی دین الإسلام الذى بعث الله به محمدا لکن لما اخبر النبى أن أمته ستفترق على ثلاث وسبعین فرقه کلها فی النار الا واحده وهى الجماعه ) وفى حدیث عنه أنه قال ( هم من کان على مثل ما أنا علیه الیوم وأصحابى ) صار المتمسکون بالإسلام المحض الخالص عن الشوب هم أهل السنه والجماعه وفیهم الصدیقون والشهداء والصالحون ومنهم أعلام الهدى ومصابیح الدجى أولوا المناقب المأثوره والفضائل المذکوره وفیهم الابدال الائمه الذین اجمع المسلمون على هدایتهم ودرایتهم .
طریقه اهل سنت ، همان دین اسلامی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آورده است . ایشان خبر داده که امت من به هفتاد و سه فرقه تقیسم می شوند که همه آن ها در جنهم هستند مگر یک فرقه که آن جماعت است .
… اهل سنت کسانی هستند که به اسلام ناب و خالص استمساک می کنند و چنگ می زنند . در میان اهل سنت صدیقین و شهداو صالحین وجود دارد ، در میان آن ها پرچمهای هدایت و چراغها نور دهند وجود دارد، در بین اهل سنت ابدال وجود دارد ، همان ابدالی که ائمه مسلمانان هستند و مسلمانان بر هدایت و درایت آن ها اجماع دارند .
ابن تیمیه ، مجموع فتاوی ، ج ۳ ، ص ۱۵۹
و باز همین مطلب در کتاب شرح عقیده الواسطیه احمد بن تیمیه ، تألیف دکتر صالح فوزان بن عبد الله فوزان (از وهابی های معاصر ) ، صفحه ۲۰۲ تکرار شده است.
آقای فوزان وهابی ، ابدال را این گونه شرح میدهد :
... ( وفیهم الابدال) وهم الاولیاء والعباد سموا بذلک ، قیل : لانهم کلما مات منهم احد ابدل بآخر وفی روایه عن احمد انهم اصحاب الحدیث
آن ها اولیاء و بندگان خدا هستند، کسانی که خدا را عبادت می کنند . به این دلیل ابدال نامیده شدهاند که هر وقت که یکی از آنها بمیرد ، دیگری جای او را می گیرد . از احمد بن حنبل روایت شده که ابدال ، اصحاب حدیث هستند (یعنی احمد بن حنبل و پیروانش ) ….
فوزان ، دکتر صالح فوزان بن عبد الله ، شرح عقیده الواسطیه ، ص ۲۰۲
ابن تیمیه گفته بود کسانی که معتقد به ابدال هستند ، مشرک و کافر و از شریعت اسلام خارج هستند، هیچیک از گذشتگان، اعتقاد به ابدال نداشتهاند ، در قرآن نیامده، در سنت هم حتی با سند ضعیف وارد نشده، علما و شیوخ ما هم این موضوع را بیان نکرده اند .
در صورتی فوزان که در شرح این مطلب از ابن تیمیه می گوید : احمد بن حنبل قائل به ابدال بوده و معتقد بوده که آن ها از اهل حدیث بودند .
یعنی از دیدگاه ابن تیمیه، احمد بن حنبل که معتقد به ابدال بوده، کافر ، مشرک و مرتد است و باید کشته می شد .
ابن تیمیه باز در مجموع فتاوی خود ، جلد ۲۱ ، صفحه ۲۵۲ مطلبی را در باره ابدال نقل می کند :
وما زال أئمه العلم والدین کشیوخ الهدى وشیوخ الطریق یوصون بترک صحبه الأحداث حتى یروى عن فتح الموصلی أنه قال صحبت ثلاثین من الأبدال کلهم یوصینى عند فراقه بترک صحبه الأحداث …
... ائمه علم و دین که استاد هدایت و طریق هستند ، توصیه می کردند با کسانی که سن کمی دارند ، صحبت نکنیم ؛ زیرا خطر ناک است . از آقای فتح موصلی هم نقل شده که من با سی نفر از ابدال همراه بودم . همه این ها در هنگام جدا شدن از من توصیه می کردند که با کسانی که سن کمی دارند ، صحبت نکنم .
و باز در همین کتاب در جلد ۲۳ ، صفحه ۱۰۲ تصریح میکند:
… وکما قال فی صفه الابدال : بهم یرزقون وبهم تنصرون ….
خداوند به وسیله ابدال روزی می رساند و به وسیله ابدال بندگان خود را یاری می کند .
ابن تیمیه ، مجموع فتاوی ، ج ۲۳ ، ص ۱۰۲
و در همین کتاب ، جلد ۴ ، صفحه ۹۷ در باره اهل حدیث و پیروان احمد بن حنبل میگوید که اهل گفتهاند آنها حقیقتا «ابدال» و جانشینان پیامبران هستند:
وأما أهل العلم فکانوا یقولون هم الأبدال لأنهم أبدال الأنبیاء وقائمون مقامهم حقیقه
ابن تیمیه ، مجموع فتاوی ، ج ۴ ، ص ۹۷.
بالأخره تکلیف چیست؟ آیا ابدال حقیقتا وجود دارد و اعتقاد به آن درست است و سبب امتیاز و برتری اهل سنت بر شیعیان میشود یا کفر و شرک است و سبب خروج از شریعت و…
سید محمد یزدانی
جمادی الثانی ۱۴۲۶هـ.