هفدهمین برنامه کلمه طیبه با موضوعات:
ـ چشم چرانی صحابه در صف نماز جماعت
ـ لعن معاویه بن هند توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله
ـ اهانتهای اهل سقیفه به رسولخدا صلی الله علیه وآله در صحیح بخاری
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ:۰۳/۰۹/ ۱۳۹۹
برنامه: کلمه طیبه
کلیپ اول
اینکه صحابه چشم چرانی میکنند بله این حدیث هست که صحابه جدید که آمده چشم چرانی کرده ما که نگفتیم، این کفر نیست چشم چرانی که کفر نیست
استاد یزدانی:
یک آیۀ در قرآنکریم هست جالب هست که خداوند در سوره مبارکه حجر آیه شماره ۲۴ میفرماید:
سوره مبارکه حجر، آیه ۲۴
«وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ»
ما آنهای را که پیشی میگیرند از شما آنها را هم میدانیم چه کسانی هستند چه هستند با چه انگیزهای میآیند و آنهای که به تأخیر میاندازند دیر میآیند هم آنها را هم میشناسیم، همه را سوره مبارکه حجر آیه شماره ۲۴.
در کتابهای اهل سنت برویم ببینیم که در این باره چه گفتهاند؛ در «صحیح سنن ترمذی» «آقای امام حافظ محمد بن عیسی ترمذی» متوفی ۲۷۹ با تحقیق آقای محمد تاصر الدین البانی جلد شماره ۳ چاپ مکتبه المعارف ریاض، این کتاب جزء صحاح ستۀ شان هست و این از صحیحترین کتابهای اینها است و در صحیح سنن ترمذی هم آمده آقای البانی هم سند روایت را تصحیح کرده، خیلی روایت جالبی هست بینندههای عزیز توجه کنند که ببینند این آقای سجودی و همفکران اینها چطور صحابۀ را قبول دارند و دوست دارند و از او پیروی میکنند، از إبن عباس نقل شده که:
صحیح سنن ترمذی، آقای امام حافظ محمد بن عیسی ترمذی، متوفی ۲۷۹، محقق محمد تاصر الدین البانی، چاپ مکتبه المعارف ریاض، ج ۳
«کانت امرأه تصلی خلف رسول الله صلى الله علیه وسلم حسناء من أحسن الناس»
پشت سر پیغمبر به امامت رسول خدا زنی میآمد نماز میخواند که از زیباترین زنهای زمان خودش بود
خیلی زیبا بود «من أحسن الناس» از زیباترین مردم بود
«فکان بعض القوم یتقدم حتى یکون فی الصف الأول»
بعضیها خیلی زود میآمدند که در صف اول قرار بگیرند
«لئلا یراها»
که آن زن را نبینند
«ویستأخر بعضهم حتى یکون فی الصف المؤخر»
بعضیها دیر میآمدند که در صف آخر نماز قرار بگیرند
«فإذا رکع نظر من تحت إبطیه»
وقتی رکوع میرفتند از زیر بغل خودشان این زن را نگاه کنند
شما ببینید اینطور هست، یک زنی هست زیبا میآید در صف نماز جماعت مردها جلوتر هستند، زنها پشت سر هستند، بعضیها خیلی زود میآمدند که زنها را نبینند، خب ممکن بود به فتنه بیفتند، اما بعضی از این صحابه خیلی دیر میآمدند، اینقدر دیر میآمدند که در صف آخر نماز قرار بگیرند، خب هدفشان چه بود؟ انگیزهشان از این کار چه بود؟ که وقتی میروند رکوع از زیر بغل خودشان بتوانند این زن را دید بزنند؛ بقول آقای سجودی بعضی از صحابه بودند که چشم چرانی میکردند، خب چشم چرانی که کفر نیست، مگر حتماً باید کفر باشد؟ بعد خداونددر این باره آیه نازل کرد
«ولقد علمنا المستقدمین منکم ولقد علمنا المستأخرین»
آنهایی که زود میآیند هم ما میدانیم با چه انگیزهای زود میآیند، آنهایی که دیر میآیند هم میدانیم با چه انگیزهای دیر میآیند
برای چه میآیند اینها؟ برا چشم چرانی، شما تصور کنید اصلاً یک لحظه خودتان را بگذارید در مسجد پیغمبر جایی که شیعه و سنی گفته از عرش خدا مقامش بالاتر است، از لوح بالاتر است، از قلم بالاتر است، برترین مکان در عالم هست، چون آنجا پیغمبر دفن شده، در برترین مکان عالم هستی، پشت سر اشرف مخلوقات خدا هم داری نماز میخوانی، نماز جماعت است، در بهترین جای نماز، در حالت رکوع هستی، و در همین حالت از زیر بغلت چشم چرانی هم بکنی، آن وقت همین صحابه، همین افراد بشوند بهترین مخلوقات خدا بعد از انبیاء، اینها بشوند اولیاء الهی، یا چند وقت پیش هم کلیپی بود از آقای عبدالرحمن سربازی که میگفت صحابه همه اینطوری هستند، آنطوری هستند، حتی وحشی از همه ما بالاتر است، و خیلی عجیب بود میگفت هزاران ابوحنیفه، هزاران جنید بغدادی، هزاران معروف کرخی فدای خاک پای حضرت وحشی، وحشی که در آخرین سال در فتح مکه تسلیم شده، مسلمان شده یا نشده را قطعی نیست، قابل اثبات نیست، اینها یک همچین آدمهایی بودند، در مدینه پشت سر پیغمبر در بهترین مکان عالم در حال رکوع نماز چشم چرانی میکردند، بعد از همه ما هم بهتر هستند چرا؟ این سؤال است برای من، برای چه باید اینطوری باشد؟ چرا باید کسی که در چنین جایی ، چنین گناهی انجام میدهد از همه ما بهتر باشد؟
چرا همه حرفهایی که اینها میزنند برای ما حجت باشد؟ چرا همه کارهایی که اینها میکنند برای ما مشروعیت بخش باشد؟ چرا کارهایی که نمیکنند، نکردند ما انجام بدهیم بدعت باشد، باید دید از چه کسی باید پیروی کرد، از آنهایی که زود میآمدند، یا از آنهایی که دیر میآمدند، باید اینها را تفکیک کرد، صحابه خوب ما کم نداشتیم زیاد داشتیم، طبق روایاتی که در کتابهای شیعه هست۱۲هزار صحابی داشتیم که اینها همهشان آدمهای خوبی بودند و خوب هم از دنیا رفتند
کلیپ دوم
– شما چرا کسی را که خداوند خودش را و پدرش و برادرش را لعن میکند ایشان را امیر و رضی الله عنه خطاب میکنید؟
+ مثلاً چه کسی را خدا لعن گفته؟ برای ما توضیح بدهید که بدانیم
– بله آقای بزّار در مسند خودش جلد ۹، صفحه۲۸۶، حدیث شماره ۳۸۳۹، میگوید پیامبر معاویه برادرش یزید و پدرش ابو سفیان را لعن کردند، و همچنین ام المؤمنین عایشه هم ایشان را همیشه در نمازش نفرین میکردند
+ چه کسی را نفرین میکرده؟
– ام المؤمنین عاشیه آقای معاویه را همیشه در نمازشان لعن میکردند
+ این چیزی که شما میگویید نادرست است، من حالا کتاب بزّار جلویم نیست و شما که حدیث میگویید ، من شما را میشناسم دیگر، ما با این گفتههای شما اصلاً موافق نیستیم، و مطمئن هستیم که چنین چیزی نبوده، و حضرت عایشه لعن نکرده، پیامبر ما لعن نکرده، تا آنجایی که ما میدانیم ایشان، و شما شیعهها هم قبول دارید ،حضرت معاویه کاتب وحی بوده، شما میگویید نه کاتب نامهها بوده من در کتاب شبهای پیشاور خواندم، که نه میخواهد یک کم ارزشش را پایین بیاورد، وقتی که کاتب وحی بوده، دیگر چطور میتواند که ملعون باشد؟، خودتان را هم گول نزنید، بینندگان را هم گول نزنید، اگر که پیغمبر خدا کسی را لعنت کند ما هم او را لعنت میکردیم، برای اینکه ما پیرو پیغمبر خدا هستیم، و حضرت عایشه هم هرگز چنین چیزی نکرده ما در این ندیدیم، و حرفی که شما میزنید حر ف کاملاً غلطی است شما عادت دارید که به کتبی ، حواله میدهید که اصلاً نمیدانید که فرق بین دوغ و دوش آب چیست، حدیث ضعیف و صحیح را که نمیدانید.
استاد یزدانی:
نمیدانم چرا اینها چشم بسته همینطور هر چیزی را انکار میکنند، میگوید من که کتاب بزّار را ندیدم، جلوی چشمم هم نیست، حتما شما دروغ میگویید، خب تحقیق نکرده چرا همینطور حکم میکنی
کتاب «بحر الزخار» معروف به مسند بزّار، از علمای بزرگ اینها هست، حافظ امام ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق بزّار، متوفای۲۹۲، هست چاپ مکتبه العلوم و الحکم در مدینه منوره با تحقیق دکتر محفوظ الرحمن زین الله، جلد۹، صفحه ۲۸۶، خب روایت چه هست؟
بحر الزخار، معروف به مسند بزّار، حافظ امام ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق بزّار، چاپ مکتبه العلوم و الحکم، مدینه منوره،ج۹،ص۲۸۶
از فلانی از فلانی از سفینه که
«أنّ النبی(ص) کان جالساً فمر رجل علی بعیر و بین یدیه قاید و خلفه سائق»
پیغمبر نشسته بود یک جایی که شخصی از آنجا رد شد سوار شتری بود، در جلوی او یک کسی بد که شتر را میکشید
« و خلفه سائق»
پشت سرش هم یک کسی بود که هُل میداد
شتر را حرکت میداد
«فقال لعن الله القائد و السائق و الراکب»
لعنت خدا بر آن کسی که نشسته روی شتر ،آن کسی که میکشد شتر را، و آن کسی که از پشت سر حرکت میدهد
راکب و سائق و قائد، ابو سفیان نشسته بود، یزید پسر ابو سفیان میکشید شتر را و معاویه هم دنبال شتر راه افتاده بود؛ خب سند روایت چه هست؟ آقای هیثمی در مجمع الزوائد گفته
«رواه البزّار و رجاله ثقات»
تمام راویان این روایت ثقه هستند
محقق کتاب در پاورقی میگوید و هیچ اشکالی هم به سند روایت نمیگیرد؛ حالا ما از کجا بفهمیم قائد و سائق و راکب چه کسانی بودند ،خب روایت اینطوری که نمیشود که به هر حال اگر آقای سجودی هم میگرفت میگفت از کجا معلوم که این قائد و سائق و راکب بودند اینها و معاویه بودند؛ در کتاب «تاریخ طبری» اسم این افراد دقیق آمده ،ابو جعفر محمد بن جریر طبری، متوفای ۳۱۰، چاپ دار الکتب العلیمیه لبنان،چاپ اول، چاپ ۱۴۰۷، جلد۵، صفحه ۶۲۲، خیلی جالب هست
تاریخ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، چاپ دارالکتب العلمیه، لبنان، چاپ اول، چاپ ۱۴۰۷، ج۵، ص۶۲۲
«و منه رسول (ص) قد رأه مقبلاً علی حمارٍ»
حالا این حمار دارد آن بئیر داشت، البته فرقی هم نمیکند حالا به هر حال سواره بوده
«و معاویه یقود ویزید ابنه یسوق»
معاویه افسار این الاغ را میکشید یزید هم از پشت سرش حرکت میکرد، پیغمبر چه گفت؟
«لعن الله قائد»
ضمیر رأه میخودر به ابو سفیان
«لعن الله قائد و الراکب و السائق»
لعنت خدا بر او که روی این اسب یا این مرکب نشسته، لعنت خدا بر آن کسی که این را میکشد و لعنت خدا بر آن کسی که از پشت سر این را هُل میدهد
روایت سندش صحیح است خب بعید نیست بزّار خب طبیعی است از اینها هست و اضح است که نخواهد این را بگوید چه کسانی بودند، سانسور بکنند، کار اینها سانسور بوده، کارشان وظیفهشان همین بوده روایاتی که در مزمت صحابه نقل شده همه را بگیرند یک طوری قیچی کنند، ولی خب دیگر هماهنگ نکرده با آقای طبری، که آقای طبری و خیلیهای دیگر، تصریح نکنند به این قضیه، جالب است امام مجتبی (ع) هم در «معجم کبیر» طبرانی روایتی نقل شده، الجزء الثالث، متوفای ۳۶۰، جلد۳، چاپ مکتبه ابن تیمیه در قاهره، صفحه ۷۱، دقیقاً همین داستان را نقل میکند، روایتی که سندش حسن میتواند باشد، خیلی عجیب هست این روایت، حالا اگر یک زمان استاد ابوالقاسمی این روایت را مفصلش را از جای دیگر خیلی خلاصه نقل کرده روایت را،
المعجم الکبیر، طبرانی، چاپ مکتبه ابن تیمیه، قاهره، ج۳، ص۷۱
که عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه و یک عدۀ دیگر به معاویه پیشنهاد کردند که امام حسن را بیاور در مجلس میخواهیم اذیتش کنیم، دست بیاندازیم و از این مسائل، اینها هرچه معاویه نصیحتش کرد اینها گوش نکردند و به هر حال مدینه بود امام حسن را دعوت کردند ، یک حرفهایی زدند
«فصعد عمرو المنبر فذکر علیاً و وقع فیه»
عمرو بن عاص رفت روی منبر نامی از امیرالمؤمنین برد و به امیرالمؤمنین فحاشی کرد
مغیره بن شعبه همین کار را کرد، بعد امام حسن بالای منبر رفت و ، چقدر صریح الهجه دانه دانه معایب معاویه را گفت و عمرو بن عاص و بقیه را
«یا عمرو و انت یا مغیره تعلمان أن رسول الله (ص) قال لعن الله سائق و الراکب و أحدهما فلان؟»
بحث معاویه است اینها گرفتند آن کلمه معاویه را تبدیلش کردند به فلان، اینها قسم خوردند بله درست است.
معاویه تو را قسم به خدا، مغیره تو را قسم به خدا آیا میدانید
«أتعلمان أن رسول الله (ص) لعن عمرا بکل قافیه قال لعنه؟ قال اللهم بلی»
عمرو بن عاص شاعر بود علیه پیغمبر شعر میسرود، و حجو میکرد پیغمبر را، شعرهای رکیک در مزمت پیغمبر میسرود ، و پیغمبر گفت خدا لعنت کند ، با هر قافیهای که علیه من سروده خدا او را لعنت کند و لعنت کرده و اینها هم گفتند بله، این لعنت کاملاً درست است و بعد ادامه روایت، این روایت خلاصه است، در کتابهای دیگر مفصلش آمده،
«لعن الله القائد و السائق و الراکب»
راحت پیدا میشود، مشخص هم میشود سندش هم مشخص میشود
مجری:
یک نکته دیگری هم که باز داشتند میگفتند آقای سجودی این بود که چطور ممکن است که کتابی جلویم نیست و اصلاً امکان ندارد که ام المؤمنین بخواهد خال المؤمنین را نفرین کند، و هیچ چیزی نداریم که عایشه بخواهد علیه معاویه صحبتی کرده باشد، آیا چنین چیزی داریم ما؟
استاد یزدانی:
«کتاب البدایه و النهایه» ابن کثیر، جلد۷، چاپ دارابن کثیر، چاپ دوم، چاپ ۱۴۳۱، با تحقیق عبدالقادر الارنعوط و دکتر بشار عواد معروف، خب از چاپهای بسیار خوب و معروف البدایه و النهایه ابن کثیر هست، صفحه۵۲۸، حوادث سال ۳۸، که باز ایشان نقل میکند که داستان درد ناکی هست که
ابدایه و النهایه، ابن کثیر، چاب ابن کثیر، چاپ دوم، چاپ ۱۴۳۱، تحقیق عبدالقادر الأرنعوط، بشار عواد معروف، ج۷، ص۵۲۸
معاویه بن حدیج، محمد بن ابی بکر را در مصر به شهادت رساند و جنازه ایشان را که خدا رحمتش کند ما خیلی علاقه داریم به محمد بن ابی بکر، گرفت و در جیفه حماری انداخت و در شکم الاغی انداخت و آتش زد، خیلی کار زشتی بود، خبر به عایشه رسید
«عایشه جزعت علیه جزعاً شدیداً»
بسیار ناراحت شد و به شدت ناله کرد
خانواده محمد بن ابی بکر را جمع کرد از جمله قاسم بن محمد بن ابی بکر را
«و جعلت تدعو علی معاویه و عمر بن عاص دبر الصلاه»
پشت نماز خودش معاویه و عمرو بن عاص را لعنت میکرد و نفرینش میکرد
خب برو ببین در کتاب هست یا نه
مجری:
برای یک بار یا برای همیشه این فعلش چطور بود؟
استاد یزدانی:
«و جعلت تدعو»
همیشه این کار را میکرد، هر نمازی میرسید ازجمله لعن بر معاویه و عمرو بن عاص را فراموش نمیکرد.
مجری:
نکته دیگری که آقای سجودی می خواست بیان کند این بود که بلاخره معاویه کاتب وحی بوده، چطور ممکن است که پیامبر بخواهد کاتب وحی را نفرین بکند و بخواهد لعن نسبت به کاتب وحی بکار ببرد.
استاد یزدانی:
اصلاً هیچ مستندی وجود دارد که معاویه کاتب وحی باشد؟، هیچ مستندی در هیچ کتابی، اینها نمیتوانند مستند قطعی پیدا کنند که معاویه کاتب وحی باشد، بلکه خلافش هست، در «سیر أعلام النبلاء» آقای شمس الدین ذهبی ،جلد۳، صفحه ۱۲۳، واضح آمده که
سیر أعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج۳، ص۱۲۳،
معاویه کاتب وحی نبود،
«و کان معاویه کاتباً فیما بین النبی (ص) و بین العرب»
خب اصلاً معاویه چه زمانی مسلمان شده؟ فتح مکه، فتح مکه چه زمانی هست؟ سال ۸، خب تا سال ۸ چه کسی وحی مینوشت؟، چه کسانی مینوشتند، امیرالمؤمنین، زید بن ثابت و غیره کسانی که سواد داشتند مینشوتند، بعد از فتح مکه وقتی معاویه به ظاهر اسلام آورد، آنها کجا رفته بودند؟ آنها نمینوشتند؟ خب هر کسی سواد داشت آیهای نازل میشد مینوشت، بر فرض اگر معاویه نوشته باشد ،در حالی که طبق این داستان معاویه کاتب نامههای پیغمبر بین پیغمبر و عرب بوده، نه اینکه کاتب وحی باشد .
استاد یزدانی:
در صحیح مسلم هست این روایت، تنها مستندی که اینها دارند برای اثبات کاتب وحی بودن معاویه
صحیح مسلم،
از فلانی از ابن عباس
«کان المسلمون لا ینظرون إلی ابی سفیان و لا یقاعدونه فقال للنبی (ص) یا نبی الله ثلاث أعطیهن»
میگوید:
مسلمانها از آن زمانی که ابو سفیان تسلیم شده بود با ابو سفیان خوب نبودند، اصلاً به او نگاه نمیکردند توجه نمیکردند، با او در یک مجلس نمینشستند ناراحت بودند از دستش، خب جنایاتی که ابو سفیان در این سالها علیه پیغمبر کرده بود کم نبود، ابو سفیان برای اینکه این مشکل را حل کند آمد پیش پیغمبر چه گفت؟
«یا نبی الله ثلاث أعطیهن قال نعم قال عندی أحسن العرب و أجمله أمّ حبیبه بنت ابی سفیان أزوجکما قال نعم و قال معاویه تجعله کاتباً بین یدیک قال نعم»
آمد پیش پیغمبر گفت من سه تا خواسته از تو دارم اولاً پیش من أحسن العرب وجود دارد، زیباترین زن عرب پیش من هست، چه کسی هست، ام حبیبه دخترش، با این ازدواج کن، خب دومیش چیست؟
«معاویه تجعله کاتباً بین یدیک»
معاویه را کاتب پیش خودت قرار بده
این چه روایتی هست، ابوسفیان کی آمده ایمان آورده؟ بعد از فتح مکه، ام حبیبه کی با پیغمبر ازدواج کرده؟ چند سال قبل از این چون ام حبیبه سالهای قبل از پدرش مسلمان شده بود رفته بود حبشه، مهاجر شده بود در حبشه، و آنجا شوهرش را از دست داده بود بعد از آنجا وقتی آمد مدینه پیغمبر با او ازدواج کرد، سالها قبل از اینکه اصلاً ابوسفیان وارد مدینه بشود و مسلمان بشود و این خواستهها را ایجاد کند به همین خاطر از نظر تاریخی نمیسازد ، آن کسی که میخواسته کاتب بودن وحی معاویه را ثابت کند آمده این داستان را هم کنارش ساخته، و معلوم است که ام حبیبه سالها قبل از این ازدواج کرده بوده و کاملاً این داستان دروغ است، از جمله کسانی که خیلی مفصل روی این قضیه صحبت کرده، ابن قیم الجوزیه شاگرد ابن تیمیه است، در رد این روایت، خیلیها این حرف را زدند که«جلاء الأفهام» آقای ابن قیم الجوزیه، جلد اول، صفحه ۲۴۴،
جلاء الأفهام، ابن قیم الجوزیه، ج۱،ص۲۴۴
میگوید این روایت اصلاً درست نیست ، دلائل متعدد میآورد که این روایت کاملاً دروغ است، ، چندتا دلیل وجود دارد
«الثانی أن تزویج أم حبیبه و هی بأرض الحبشه قد جرت مجری التواتر کتزویجه خدیجه بمکه و عایشه بمکه»
شاگرد ابن تیمیه در جلد اول صفحه۲۴۴ صحبت کرده، این تنها روایتی است که اینها استدلال میکنند برای اثبات کاتب وحی بودن معاویه و این روایت ، همچین گافی دارد که کسی که ساخته به تاریخ ازدواجهای پیغمبر واقف نبوده و فراموش کرده یا به هر حال چیزی که ساخته در این وسط، از این گذشته ما کسانی داشتیم کاتب وحی بودند رفتند مرتد شدند حتی میخواستند دفنش بکنند زمین جنازه آنها را قبول نمیکرد آن هم در همین صحیح مسلم هست.زیاد است کاتبهای وحی که مرتد شدند حتی یکی از آنها وقتی مرتد شد پیغمبر گفت حتی اگر او را دیدید که خودش را به پرده کعبه آویزان کرده او را بکشید،
صحیح مسلم چاپ دار الطیبه ریاض المجلد الثانی، دو جلدی چاپ شده در یک مجلد، چاپ دارالطیبه ریاض عربستان سعودی صفحه شماره ۱۲۸۳ که از انس بن مالک هم هست این روایت که شخصی از ما از بنی نجار بود سوره بقره را خواند آل عمران را خواند:
صحیح مسلم، چاپ دارالطیبه ریاض عربستان سعودی، ج ۲، ص ۱۲۸۳
«وَکَانَ یَکتُبُ لِرَسُولِ الله(ص)»
مثل همان معاویه
«حَتّی لَحِقَ بِأَهلِ الکِتَابِ»
ایشان رفت مرتد شد یهودی شد یا چه شد و چه شد به هر حال این وقتی از دنیا رفت میخواستند این را دفن کنند چند بار زمین را کندند چند جا را کندند میخواستند دفن کنند و حفر میکردند
«فَوَارَوهُ»
از زمین میآمد بیرون جنازهاش را زمین قبول نمیکرد از خودش میانداخت بیرون
«ثُمّ عَادُوا فَحَفَرُوا لَهُ فَوَارَوهُ»
یعنی چندین بار این قضیه اتفاق افتاد بالاخره رهایش کردند
«فَتَرَکُوهُ مَنبُوذًا»
رهایش کردند در یک بیابانی
این هم کاتب وحی است دیگر مثل معاویه که کاتب وحی بود این هم کاتب وحی است زمین قبولش نمیکرد، مگر شما کاتب وحی نیستید؟ چه کسی است که کاتب وحی نباشد الآن؟ اگر قرار به نوشتن باشد، اگر بگویم معاویه تنها کاتب وحی پیغمبر بود همۀ این سالها میشود گفت یک فضیلتی هست ولی وقتی کسی که سال هشتم تازه تسلیم شده و امیرالمؤمنین میگوید اصلاً مسلمان نشده در بین صد نفری که میآمدند وحی را مینوشتند ایشان هم نوشته باشد چه فضیلتی دارد؟ مگر شماها ننوشتهاید قرآن را؟ کدام مسلمانی است که خطی از قرآن را ننوشته باشد؟ اگر او کاتب وحی است من هم کاتب وحی هستم پیغمبر که به او نگفت تو مأمور کتابت وحی هستی
کلیپ شماره سوم:
-جناب آقای حسینی اگر کسی معتقد باشد که پیامبر نعوذباالله سحر شده بود یا عریان به استقبال مهمانش میرفت، یا مثلاً به شریعت خودش آشنا نبود و میخواست یک منافقی نماز بخواند، یا حزیان میگفت، آیا اینها را شما مصداق توهین به پیامبر میدانید یا نه؟
+ ، من نمیدانم شما چقدر دوست دارید، همیشه این قضایای، بین شیعه و سنی را بوجود بیاورید، اصلاً شما هیچ گونه احساس دشمنی نسبت به یهود ونصارا اصلاً نداشتید و ندارید، آنطور که همیشه بزرگان دین میگفتند حقیقتاً وقتی شیخ ابن تیمیه میآورد و باقی میگویند که اینها همیشه، روافض با یهود و نصارا بودند، همکار بودند، خب الآن شما و ما بحث این داریم میکنیم که، اینها این اهانتها را میکنند اینگونه با اسلام برخورد میشود، بعد میگویید که بله کسی که به پیامبر اهانت کند، میخواهد بر گردد به آنجا، دروغهایی که میبافند، یعنی دروغ بافتن، عریان ظاهر شدن پیامبر، خب پیامبر بود در آن وقتی که عریان ظاهر شد؟
استاد یزدانی:
مدتی پیش در فرانسه و آن مجله خاص که سالها است توهین میکند به پیغمبر را همه در جریان هستند، ایشان هم آمد یک برنامهای گذاشت در دفاع از پیغمبر که چرا این کار را میکنید، این آزادی بیان چه هست، این آزادی بیان نیست خب بله حرفهایی که میزند درست است، ولی خب بینندهای زنگ زد گفت این حرفهایی که آن آقا در کاریکاتورش آورده عین همینها در کتابهای شما هست، خب اگر توهین بد است، خب اینها را از کتابهایتان حذف کنید، ایشان عصبانی شد گفت که شیعه همیشه با یهود بوده، شیخ الإسلام بن تیمیه گفته همیشه اینها با یهود ارتباط داشتند و همه این ها دروغ است، خب بیا اینها را رد کن از کتابها نشان بده، نه همه اینها دروغ است، هیچ کدام راست نیست ، همه این مطالبی که این بیننده عزیز خواند و همینطور مطالبی که خیلی وقتها کفار و اروپاییها سوء استفاده میکنند در صحیح بخاری و کتابهای دیگر هست و ما معتقد هستیم، همانطوری که بارها حضرت آیت الله قزوینی گفتند این روایات همهشان جعلی هستند بلا إستثناء روایاتی است که قطعاً یهود وارد کتابهای اینها کردند، راویانی که آمدند، یهودیانی که آمدند در لباس راوی در میان مسلمانها جا گرفتند، و چون نتوانستند در فتح خیبر و جنگ بنی قریزه و بنی نظیر و بنی قین قاء و اینها با پیغمبر مبارزه کنند، از پیغمبر شکست خوردند آمدند اینطوری از پیغمبر انتقام بگیرند و این روایات جعلی را در کتابهای شما وارد کردند، از اینها دفاع نکنید ،چه لزومی دارد بگوییم بله اینها درست است ، پیشاپیش عذر خواهی میکنم از رسول خدا (ص) بخاطر این توهینهایی که اینها در کتابهایشان کردند و همانطوری که گفتم این روایات را یهود وارد این کتابها کرده و اصلاً واقعیت ندارد،صحیح بخاری، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، دار السلام، چاپ اول، چاپ ۱۴۱۷، خیلی داستان بسیار بسیار بدی و زشتی را صفحه ۱۴۰۷، کتاب التعبیر باب ۱۲، باب الرؤیا، حدیث ۷۰۰۱، از أنس بن مالک هم نقل شده
صحیح بخاری، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، دار السلام، چاپ اول، چاپ ۱۴۱۷، ص ۱۴۰۷، کتاب التعبیر باب ۱۲، باب الرؤیا، حدیث ۷۰۰۱،
«کان رسول الله (ص) یدخل علی أم حرام بنت ملحان»
کان فعل از افعال ناقصه وقتی بر فعل مضارع وارد بشود استمرار و دوام را ثابت میکند، یعنی پیغمبر خیلی وقتها، یا همیشه وارد میشد بر ام حرام بنت ملحان، ام حرام که بود؟ همسر عباده بن سامت بود، خب با پیغمبر چه نسبتی داشت، اصلاً در روایت چیزی نیامده
«فدخل علیها یوماً فأطعمته»
یک روزی رفت پیش این زن پیغمبر غذا برایش درست کرد
« و جعلت تفلی رأسه»
نعوذ بالله سرش را گذاشت روی بالش یا روی زانو آن زن، و آن زن شروع کرد به بافتن موی پیغمبر، پیغمبر خوابیده بود از خواب بیدار شد در حال خنده؛ خب این خیلی توهین رکیکی هست، خب یهودیها الآن مستشرقین، نصارا این بی دینها اینها را در کتابهای شما ببینند چه میگویند؟ یک کسی که هیچ نسبتی با پیغمبر ندارد، زن کس دیگری هست، پیغمبر برای چه اصلاً باید برود پیش او؟ چه حقی دارد پیش یک زن اجنبی و نامحرم برود و آن زن اجنبی و نامحرم هم موی پیغمبر را شروع کند به بافتن این در همین صحیح بخاری، همین روایت در صفحه ۵۶۶، «کتاب الجهاد و السیر» باب ۳، باب الدعا بالجهاد و الشهاده للرجال و النساء، حدیث ۲۷۸۸، هم نقل شده دقیقاً همان روایت با همان داستانش فقط یک خورده طولانیتر هست ادامه روایت هم نقل شده که خنده پیغمبر برای چه بوده و این مسائل، و باز در همین صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب ۴۸، باب الخطبه، باب ۴۹، باب ضرب الدف فی نکاح و الولیمه هم باز یک روایتی مثل همین نقل شده، روایت ۵۱۴۷،
از خالد بن زکوان از ربیع بنت معوذ بن عفراه، ربیع دختر معوذ بن عفراه که
«جاء النبی یدخل حین بنیَّ علیه فجلس علی فراش کمجلسک منی»
با آقای زکوان نقل میکند میگوید آن زمانی که شب هجله من بود، یا شب عروسی من بود، پیغمبر آمد، همینطور که شما نشستی ، پیغمبر هم همینطور نشست، روی همین فرش من روی تشک من نشست پیغمبر
«فجلت جویریات لنا یضربن بالدُف»
این کنیزکانی که اینجا بودند به نواختن دف
«و یندبن من قتل من آبائی یوم بدر»
پدر این زن در جنگ بدر در لشکر مشرکین بوده و آنجا کشته شده، واین کنیزکان برای آنها نوحه میخواندند، برای آنها، پیغمبر هم میشنید بعضی از این زنها یک شعری خواندند که یکی دیگر گفت نه نخوان اینها را و مانع شد، پغمبر گفت نه بخوان
«دعی هذه و قولی بالذی کنت تقولین»
همان که میخواند را بخواند
در یک مجلس عروسی زنانه پیغمبر آمده در روی تشک این زن نشسته و زنان و دختران برایش دف مینوازند و شعر میخوانند، جالب است علمای اهل سنت به شدت آمدهاند این روایت را جواب بدهند نمیشود قابل جواب نیست هم آن زن نامحرم هست هم آن ام حرام نامحرم است بر پیغمبر، فتح الباری چاپ دار الطیبه ریاض جلد ۱۱ نویسنده آقای إبن حجر عسقلانی متوفی ۸۵۲ چاپ ۱۴۲۶ صفحه ۷۴۷ دقیقاً همان روایت دوم را ایشان توضیح میدهد میگوید:
اینکه پیغمبر نشسته از پشت حجاب بوده، از پشت حجاب چطوری پیغمبر با اینها صحبت میکرده؟ اصلاً چیکار داشته از پشت حجاب بیاید؟ آقای إبن حجر عسقلانی میگوید این جوابهای که میدهید به دل من نمیچسپد میگوید:
فتح الباری، إبن حجر عسقلانی، متوفی ۸۵۲، چاپ دار الطیبه ریاض، چاپ ۱۴۲۶، ج ۱۱، ص ۷۴۷
«والذی وضح لنا بالأدله القویه أن من حصائص النبی(ص) جواز الخلوه بالأجنبیه و النظر إلیها»
میگوید:
از ویژگیهای پیغمبر این است که میتواند با یک زن نامحرم خلوت کند و نگاه کند به آن زن نامحرم
جواب صحیح از قصه أم حرام بنت ملحان هم همین است که پیغمبر بر او وارد میشد کنارش میخوابید
«و نومه عندها و تفلیتها رأسه»
کنار یک زن مامحرم میخوابید
«لم یکن بینهما محرمیه و لا زوحیه»
خانم کسی دیگر بود هیچ گونه محرمیتی بین این و پیغمبر نیست پیغمبر کنارش خوابیده و او هم شروع کرده با بافتن موی پیغمبر، میگوید این از اختصاصات پیغمبر بود به جای این که بگویی این روایت دروغ است میآید از روایت دفاع میکند بله از اختصاصات پیغمبر است که با زن نا محرم میتواند بنشیند، بعد آقا ناراحت میشود میگوید شما همیشه در کنار یهود بودید، الآن معلوم است چه کسی در کنار یهود است، الآن چه کسی با یهود مبارزه میکند چه کسی در کنار یهود است؟ همان عربستانی که به شما پول میدهد، همین امروز یا دیروز نخست وزیرشان رفته عربستان سعودی برای اولین بار با بن سلمان آنجا مذاکره کرده که حتی بی بی سی و اینها هم پخش کردند، الآن چه کسی در کنار یهود است؟ شما یا شیعیان؟
در «صحیح بخاری»همان چاپ ریاض عربستان در اوقاف عربستان چاپ شده با بودجه اوقاف عربستان سعودی، چاپ اول چاپ ۱۴۱۷ صفحه شماره ۱۱۹۰ کتاب «الذبائح و الصید» حدیث شماره ۵۴۹۹ باب ۱۶ از این کتاب الذبائح، خیلی عجیب هست این روایت:
از سالم از عبدالله، عبدالله بن عمر نقل کرده:
صحیح البخاری، الذبائح و الصید، چاپ ریاض عربستان در اوقاف عربستان، چاپ اول چاپ ۱۴۱۷، حدیث شماره ۵۴۹۹، باب ۱۶، ص ۱۱۹۰
«یُحَدِّثُ عَن رَسُولِ الله(ص) أنَّهُ لَقِیَ زَید بنَ عَمرو بن نُفَیل بِأَسْفَلِ بَلْدَحٍ»
پیغمبر زید بن عمرو بن نفیل را در منطقه بلدح در آن پاین منطقه بلدح ملاقات کردند
«وَذَاکَ قَبْلَ أَنْ یُنْزَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الوَحْیُ»
قبل از اینکه پیغمبر به نبودت برسد وحی بر پیغمبر نازل بشود با هم ملاقاتی داشتند، چه ملاقاتی شده؟
«فَقَدَّمَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سُفْرَهً لَحْمٌ»
پیغمبر سفرۀ پهن کرد که در آن گوشتی بود
برای این آقای زید عمرو بن نفیل پیغمبر سفرۀ پهن کرد که در داخل سفره گوشت بود
«فَأَبَى أَنْ یَأْکُلَ مِنْهَا»
زید بن عمرو بن نفیل گفت من از این گوشت نمیخورم، چرا نمیخوری؟
«ثُمَّ قَالَ: «إِنِّی لاَ آکُلُ مِمَّا تَذْبَحُونَ عَلَى أَنْصَابِکُمْ»
من از این گوشتی که شما برای بُتها ذبح کردید نمیخورم
«وَلاَ آکُلُ إِلَّا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ»
من جز از آن چیزی که نام خدا بر او برده شده موقع ذبح چیزی دیگر نمیخورم
ثابت میکند که شخصی به نام زید بن عمرو بن نفیلی که هیچ اسم و رسمی هم در تاریخ ندارد ایشان قبل از نبوت با پیغمبر ملاقات کرده پیغمبر غذایی برای او آورده که برای بُتها ذبح کرده بوده، یعنی پیغمبر نعوذ بالله قبل از نبوتشان مشرک بوده.
او دارد پیغمبر را یاد میدهد، او دارد به پیغمبر میگوید پیغمبر نه من از آنچیزی که تو برای بُتها ذبح کردی نمیخورم اسم خدا بر این برده نشده، ولی پیغمبر چه؟ پیغمبر لابد خودش خورده باشد، وقتی برای این آورده برای مهمانش آورده قطعاً خودشان هم خوردهاند.
جالب است در «عمده القاری شرح صحیح البخاری» جلد شماره ۲۱ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت صفحه ۱۶۸ ذیل همین روایت ۵۴۹۹ دقیقاً همین روایت را همینطور نقل میکند از صحیح بخاری، میگوید:
این حدیث قبلاً هم گذشته، در کجا گذشته؟ در آخر کتاب «مناقب» در باب حدیث زید عمرو بن نفیل، این روایت جزء فضائل زید بن عمرو بن نفیل نقل شده که حتی قبل از اسلام هم ذبائح را که برای بُتها بود را نمیخورده، ولی پیغمبر چه؟ نعوذ بالله استغفر الله، بعد داستاد را نقل میکند همان تک تک آن جملات را میگوید:
عمده القاری شرح صحیح البخاری، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، روایت ۵۴۹۹، ج ۲۱، ص ۱۶۸
«فَقَدَّمَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سُفْرَهً و فی هذا الموضع اختلاف»
میگوید: پیغمبر سفر را پهن کرد یا کسانی دیگر پهن کردند اختلاف است
باید این روایت را یک طوری توجیه بکنند دیگر نمیشود
«فروایه الأکثرین هکذا»
یعنی چه؟ یعنی «فَقَدَّمَ إِلَیْهِ» یعنی «إلی زید» «رسوال الله» پیغمبر سفره را پهن کردند و غذا را پیغمبر تعارف کردند که بیا بخور و او قبول نکرد، اکثر اینطوری گفتهاند فقط یک نفر آقای «کشمیهنی»
«و فی روایه الکشمیهنی: فقدم إلی رسول الله(ص)»
یکی آمده به پیغمبر هدیه کرده، میگویند فقط این آقا نقل کرده و به صورت ثیقه مجهول نقل شده، میگوید به هر حال ما به جمع ببندیم اکثر اینطوری گفتهاند یک نفر آنطوری گفتهاند، جمع آن چه است؟ که یک قومی که اسمش در روایت نیامده اصلاً در روایت فقط دیدار پیغمبر هست و زید، اینها آمدند به پیغبر یک غذای دادند پیغمبر این را برد پیش زید
«و الجمع بینهما بأن القوم الذین کانوا هناک قدموا إلی رسول الله سفره فقدمها رسول الله(ص) إلی زید»
باز بحث سؤال هنوز باقی است چرا پیغمبر غذای را که برای بُتها ذبح شده بوده پهن کرده برای این شخص؟ تعارف کرده؟ پیغمبر مشرک بوده نعوذ باالله؟ البته این توجیهات هیچ کدام فایده ندارد چون روایت واضح است همه هم همینطوری خواندهاند دقیقاً همینطور که الآن در صحیح بخاری هست خواندهاند و این روایت نعوذ باالله ثابت میکند که پیغمبر مشرک بوده برای بُتها ذبح میکرده.
خداوند در سوره مبارکه بقره آیه شماره ۴۴ میفرماید:
سوره مبارکه بقره، آیه ۴۴
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنفُسَکُمْ»
شما همه مردم را دستور میدهید که کارهای خوب بکند ولی خودتان چه؟
«وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَبَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»
شما اگر قرآن خوانده بودید هرگز وارد این بحث نمیشدید به نظر من اینها اصلاً وارد این مباحث نشوند و تنها کسی که میتواند از پیغمبر خوب دفاع کند شیعیان امیرالمؤمنین علی یابن أبی طالب هستند که معصوم مطلق میدانند پیغمبر را و همۀ اینها را توهین به پیغمبر میداند و هیچ کدام اینها در کتابهای ما وجود ندارد.
بیننده۱:
ببخشید بنده سؤالی برایم پیش آمده بود راجع به یک سری از رفتارهای که میبینیم و خود مان هم انجام دادیم راجع به همین بوسیدن ضریح امامها و امام زادهها یا اینکه مثلاً دستمان را، یک سری را دیدیم دستشان را به صریح میمالند به چشم میمالند این را میخواستم ببینم که مثلا این الآن کار درستی است یا نه؟ شما این را درست میدانید؟
بیننده۲:
من یک سؤالی داشتم به هر حال بحث متعه را میخواستم مطرح کنم آن هم این بود که به هر حال ما روایات بسیار متعدد و بسیار متواتری داریم که هم صحیح هستند که گفته که این عمر این را نهی کرده ولی در مقابل آن یک سری از روایتها هستند که خودشما احتمالاً مستحضر هستید که یک سری از این روایتها نقل شده یکی میگوید که این را در جنگ خیبر پیغمبر گفته، یکی میگوید سال فتح، یکی میگوید سال تبوک، یکی میگوید بعد از حجه الوداع که پیامبر اکرم در واقع متعه را آنجاها نهی کرده صحیح مسلم جلد ۷ صفحه۱۲ اینها وقتی که میخواستند اینها را نقل کنند این تناقضاتی که پیش میآید احتمالاً با یکدیگر هماهنگ نبودند که در واقع این تناقضات حداقل پیش نیاید حداقل یک دروغی را بگویند که بعداً این دروغ مشخص نشود ولی گفته خداوند است که یک عده میخواهند نور خدا را خاموش کنند ولی به هیچ وجه ممکن نمیتوانند، سؤال من این است؛ این دسته از روایات به هر حال در کتب شیعه هم هست که بزرگان ما بزرگان شیعه ما گفتهاند که این حمل بر تقیه است چون موافق عامه است، میخواستم ببینم کلیت اینگونه روایات که در واقع گفتهاند که صحیح هم هست، کلیت اینگونه روایات در کتب اهل سنت در کجاها آمده و در کتب ما شیعیان هم در کجاها آمده تکلیف
بیننده۳:
من یک سؤالی داشتم، ما با این وهابیت که صحبت میکنیم، بحث حدیث ثقلین یا حدیث خلیفتین را مطرح میکنیم، به اینها میگوییم که خب حالا ابوبکر عمر و عثمان کدام از اینها هستند قرآن هستند یا عترت هستند، و آنها به ما میگویند یک حدیثی به ما جواب میدهند که در آن پیامبر خدا فرموده که بعد از من به ابوبکر عمر و عثمان اقتدا کنید، حالا عثمان هم با آن نبود داخل روایت، خواستم ببینم این روایت سندش صحیح است، که حالا وهابیها میگویند یا خیر؟
بیننده۴:
ببخشید من چندتا سؤال دارم در مورد توسل و زیارت، گفتم بگویم که برای اثبات حقانیت ایشان به نظر من تخریب مذاهب دیگر بهتر است شبهاتی که در مورد تشیع هست، در مورد مذاهب شیعه هست جواب بدهند بهتر است تا اینکه فقط بیایند از مذاهب دیگر از مذاهب اهل سنت بد بگویند، سؤال من هم در مورد زیارت است، در مورد اینکه شما بیایی چقدر زیاد هزینه میکنی مثلاً برای مقبره انسان بزرگی، یک انسان پاک و متقی، هزینه میکنید برای این بزرگوار که شما را به خدا نزدیک کند ولی وقتی ما قرآن میخوانیم به همچین چیزی نمیتوانیم برسیم، یعنی در قرآن زیارت و زیارتگاه جایگاهی ندارد، اگر میتوانید دلیل بیاورید برای من.
استاد یزدانی:
حتما باید از قرآن باشد؟
بیننده:
بله از قرآن
استاد یزدانی:
یعنی غیر از قرآن دیگر هیچ چیز حجت نیست برای شما؟
بیننده:
نه چرا سنت پیامبر حجت است
استاد یزدانی:
خب از پیغمبر هم اگر بیاوریم حجت است دیگر درست است؟
بیننده:
خب نه من فعلاً میگویم از قرآن اول بیاورید
وقتی ما آیات را کنار هم قرار میدهیم عکسش هست دقیقاً یعنی خداوند هنوز هم میگوید من را بخوانید
استاد یزدانی:
آقای چیای بزرگوار، زیارت را یک عمل مستحبی میدانند شیعه درست است؟ اهل سنت هم همینطور درست است؟ مهم هست خیلی مهم هست باید حتماً در قرآن بیاید؟
بیننده:
اینقدر تأکیید کردید و بزرگش کردید و رویش تأکیید کردید که خیلی از کارهایی که باید یک مسلمان در وظیفهاش انجام بدهد زیر سایه آن قرار گرفته
استاد یزدانی:
من یک سؤال دارم از شما آقای چیا، لطفاً گوش کنید با دقت بعد جواب من را با دقت بدهید، بحث زیارت مهمتر است یا بحث حکومت بعد از پیغمبر؟
بیننده:
الآن این چه ربطی داشت به این مسئله من؟
استاد یزدانی:
باشه آقا برای ما مهم هست، برای ما خیلی بحث زیارت مهم هست حکومت بر مردم مهمتر است یا زیارت؟
بیننده:
ببینید بگذارید جوابتان را بدهم، میگویم بعد از پیامبر یک جماعتی از صحابه جمع شدند درست یا غلط اصلاً ما فرض کنیم حضرت علی بهتر است
استاد یزدانی:
نه من میگویم خدا در قرآن چرا تکلیف را معلوم نکرده
بیننده:
خب نه مثلاً میگویم، الآن حضرت علی خلیفه اول باشد چه فرقی به حال ما میکند
استاد یزدانی:
اصلاً کار به آن بحث نداریم، من میخواهم ببینم که خدایی که به این عظمت، ببین مهمترین مشکلی که بین بشریت در طول تاریخ وجود داشته،
بیننده:
چرا البته این حرف خیلی مهم هست
استاد یزدانی:
مهمترین اختلاف، مهمترین نزاعی ک بین بشریت وجود دارد بحث حکومت هست، که چه کسی حکومت بکند، حالا همچین مسئله به این مهمی را خدا در قرآنش نگفته؟
بیننده ۵ (بعدی):
استاد عزیز عرض کنم که اینکه کتابهای صحاح سته را نام گذاری کرده صحاح، این را چه کسی نام گذاری کرده صحاح را؟ آیا مثلاً خود اهل سنت یا مثلاً این را مؤلفینش، یکی دیگر هم که بنده خدایی سؤال داشت من صحیح مسلم را مطالعه میکردم آن جلد اولش تمام احادیث درباره متعه و صیغه آنجا مفصل بیان شده البته چاپهای قدیمش، الآنش نه، این را میخواستم یک توضیح بدهید
مجری:
بله حالا به پردازیم به سوالات تماس گرفته بودند راجع به بحث تبرک جستن به وسیله بوس کردن این را پرسیده بودند.
استاد یزدانی:
یکی از چیزهایی که میشود با آن تبرک کرد بوسیدن هست، ، صحیح سنن ترمزی جلد۲، چاپ ریاض عربستان، مکتبه المعارف، چاپ اول، چاپ ۱۴۱۹، صفحه ۱۱، از عایشه رویات نقل شده که
صحیح سنن ترمزی جلد۲، چاپ ریاض عربستان، مکتبه المعارف، چاپ اول، چاپ ۱۴۱۹، صفحه ۱۱،
«أن ابابکر قبل بین عینی النبی و هو میت»
سند روایت هم صحیح هست دوتا روایت هم میآورد هم از ابن عباس هم از عایشه، خب اگر قرار باشد بوسیدن جایز نباشد آنطوری که شبکههای وهابی میگویند شرک باشد اینها را چطور میخواهند جواب بدهند؟ ما دهها دلیل داریم از علمای اهل سنت صریح واضح و روشن گفتهاند بوسیدن قبر پیغمبر جایز هست بوسیدن منبر پیغمبر جایز هست و خیلی بحث تبرک را و تبرکهایی که اینها کردهاند تبرکهای که سلفیها تبرکهای که إبن تیمیه و پیروانش کردهاند همین یک دانه را فکر کنم کافی باشد.
مجری:
آقا علی هم سؤال پرسیدند راجع به حکم متعه در کتب اهل سنت و کتب شیعه که البته انتظار داشتند به تفصیل بیان بشود اما متأسفانه فرصت نیست.
استاد یزدانی:
من فقط بحث نسخ خیبر را می گویم که اینها میگویند پیغمبر در جنگ خیبر متعه النساء را نسخ کرد دیگر نه این کار را انجام ندهید تا حالا جایز بوده از این به بعد جایز نیست؛ همانطور که علمای اهل سنت هم بارها این را گفتهاند در کتابهایشان مگر در جنگ خیبر زن بیوۀ با مسلمانها رفته بود آنجا به جنگ؟ با یهودیها که نمیشد ازدواج مؤقت آن زمان انجام داد، طبق فتوای مذاهب شما که نمیشود انجام داد اصلاً، چی کسانی بودند؟ زنهای بیوه مسلمان که نرفته بودند آنجا به جنگ بقیه رفته بودند، این اصلاً قابل قبول نیست اصلاً نمیشود پذیرفت همانطور که «إبن حجر عسقلانی» در «فتح الباری شرح صحیح بخاری» چاپ دار الطیبه جلد ۱۱ صفحه شماره ۴۱۹ همین روایت را میآورد که پیغمبر نهی کرده در روز جنگ خیبر از نکاح متعه، ایشان از سهیلی نقل میکند میگوید این روایت یک اشکال مهم دارد چرا؟
فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، چاپ دار الطیبه، ج ۱۱، ص ۴۱۹
«لأن فیه النهی عن نکاح المتعه یوم خیبر»
در این روایت بحث نکاح متعه آمده
«و هذا شیء لا یعرفه أحد من أهل السیر و رواه الأثر»
اصلاً چنین چیزی هیچ کدام از اهل تاریخ چنین چیزی را نمیشناسند با چنین چیزی برخورد نکردهاند که پیغمبر این کار را انجام داده باشد اگر بود که میگفتند که در فلان جنگ در جنگ خیبر فلان خانم بیوه با فلانی این کار را انجام داد پیغمبر گفت دیگر از این به بعد انجام ندهید دیگر گوشت الآغ نخورید، در صحیح مسلم فراوان آمده ؛ «صحیح مسلم» صحیح مسلم چاپ دار الطبیه ریاض عربستان سعودی کتاب النکاح باب ۳ باب نکاح المتعه روایت اول، روایت شماره ۱۱، روایت شماره ۱۵، ۱۳، ۱۶، و روایات متعدد ۱۷، ۱۸، ۱۹،
از جابر إبن عبدالله انصاری:
صحیح مسلم، کتاب النکاح، چاپ دار الطبیه ریاض عربستان سعودی، باب ۳ باب نکاح المتعه، روایت شماره ۱۶
«کُنَّا نَستَمتِعُ بِالقُبضَهِ مِنَ التّمرِ وَ الدّقِیقِ الأیامَ عَلَی عَهدِ رَسُولِ الله(ص) وَ أَبِی بَکر حَتّی نَهَی عَنهُ عُمَرُ، فِی شَأنِ عَمرِو بنِ حُرَیثٍ»
عمرو بن حریث را شناخت دارند و کارهای انجام میداد جنایاتی که در آن زمان انجام داد، ایشان با یک زنی ازدواج مؤقت انجام داده بود بچه دار شده بود بعد بچه را قبول نکرد، آوردند پیش خلیفه، خلیفه هم ناراحت شد از دست ایشان به جای اینکه مشکل را حل کند گفت دیگر از این به بعد جایز نیست، این داستان را ایشان نقل میکند: ما در زمان پیغمبر این کار را انجام میدادیم متعه میکردیم با یک مشت خرما یا با یک کمی آرد، در زمان أبی بکر هم همین کار را انجام میدادیم، تا اینکه خلیفه دوم حرام کرد.
مجری:
آقا علی رضا از مازندران هم راجع به این پرسیدند که بحث حدیث ثقلین و خلیفتین را مطرح کردند و گفتند که وهابیت یک روایتی را میآورند و ادعا میکنند صحیح هست راجع به اینکه این خلفتین شیخین هستند، آیا چنین چیزی وجود دارد؟
استاد یزدانی:
یک روایت هست
«اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»
تاریخ دقیق برای اینکه چه کسانی در چه زمانی صحاح سته گفتهاند وجود ندارد البته کتابهای زیادی نوشته شده در شدن صحاح سته ولی اینکه چه کسانی این نام را گذاشته، ولی در مقدمۀ این کتابها هم صحیح بخاری هم صحیح مسلم هم سایر کتابها از این صحاح سته خود مؤلف گفته بعضیها معطه مالک را هم جزء صحاح سته میگیرند، نسائی را جزء صحاح سته نمیگیرند، غیر از آن بعضیهای دیگر هست کتابهای صحیح دیگری الاحادیث المختاره هست، کتاب المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری هست، کتاب صحیح إبن حبان هست که آنها را هم میشود جزء صحاح اینها به شمار برد صحیح بخاری صحیح مسلم، ما طبق مبنای خودشان معمولاً برخورد میکنیم با اینها، صحیح آن را اگر بخواهیم استدلال کنیم معمولاً به صحیح آن استدلال میکنیم.
مجری:
به امید دیدار