برنامه کلمه طیبه ، قسمت دهم با موضوعات : نامگذاری فرزندان اهل بیت علیهم السلام از نام خلفا ، گریه های رسول خدا صلی الله علیه وآله، حضرت زهرا، امیرمؤمنان علیهما السلام بر امام حسین علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه: کلمه طیبه
استاد: حجه الاسلام و المسلمین آقای یزدانی
تاریخ: ۱۴ /۰۹/ ۱۳۹۰
موضوعات شب عاشورا: نام فرزند امام حسین (ع) عمرو بوده، گریه های رسول خدا و علی وفاطمه (علیهم السلام) بر امام حسین (ع)
مجری:
امشب شب دهم ماه محرم، شب عاشورای حسینی شبی است که نه تنها زمینیان؛ بلکه ملکوتیان و آسمانیان عزادار هستند، عزادار سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین و یاران با وفای ایشان.
با توجه به این که امشب شب عاشورا است و متعلق به وجود مقدس سید الشهداء و به نقلی هم شب زنده داری و احیا کردن امشب هم بسیار سفارش شده است. میخواهم که ابتدای برنامه را مزین کنیم به نام سید الشهداء و یک مقداری از عاشورای حسینی بگویید.
استاد یزدانی:
السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا بن رسول الله السلام علیک یا بن امیرالمؤمنین یا بن فاطمه الزهرا سیده النساء العالمین.
همان طور که میدانید، این برنامه درباره شبهاتی که وهابیها و شبکههای ناصبی مطرح میکنند خصوصا این چند روزی که در شهادت امام حسین علیه السلام و عزاداری مطرح کردهاند، هدف جواب دادن به اینها است.
تمام هدف وهابیها و همچنین سایر دشمنان اهل بیت محو آثار عاشورا و از بین بردن خاطره سید الشهدا است.
امروز وظیفه هر شیعهای است که این روزها را زنده نگه دارد، تمام خاطرات سید الشهداء را هر سال و هر روز مرور کند تا این در ذهن بچههای ما نسل اندر نسل باقی بماند و خاطره عاشورا را حفظ کنند که حفظ عاشورا در حقیقت حفظ مذهب ما است.
دشمن هم این را فهمیده است که اگر بتواند عاشورا را از ما بگیرد، مذهب و دین ما را از ما میگیرد و ما هم فهمیدهایم؛ پس وظیفه ما شیعهها است که در این باره تلاش کنیم و عاشورا را از دست ندهیم.
میخواهم روایتی را در این باره از کتابهای شیعه که با سند معتبر نقل شده است، بخوانم که روایت بسیار زیبایی است که در کتاب کامل الزیارات آمده است.
حدثنی قدامه بن زائده عن أبیه قال قال علی بن الحسین علیه السلام بلغنی یا زائده انک تزور قبر أبی عبد الله الحسین علیه السلام أحیانا فقلت ان ذلک لکما بلغک.
امام سجاد به زائده میفرماید: شنیدهایم که تو بعضی وقتها زیارت قبر امام حسین علیه السلام میروی، زائده گفت: من گفتم: بله، این طور است که شما شنیدهاید.
امام فرمود:
فلماذا تفعل ذلک ولک مکان عند سلطانک
چرا این کار را میکنی با این که پیش سلطان مقام و جایگاه داری و او نمیتواند محبت و فضیلت ما را تحمل کند و حق ما را که بر این امت واجب است، تحمل کند چرا این کار را میکنی؟
فقلت والله ما أرید بذلک إلا الله ورسوله ولا أحفل بسخط من سخط ولا یکبر فی صدری مکروه ینالنی بسببه
به خدا قسم هدف من از این کار رضایت خدا و پیغمبر او است و هرگز از ناراحتی و خشم دیگران نمیهراسم و ناراحت نمیشوم.
بعد امام سجاد علیه السلام فرمود:
والله إن ذلک لکذلک
همین طور است که شما گفتید، بعد امام خطاب به زائده میفرماید:
أبشر ثم أبشر ثم أبشر فلأخبرنک بخبر کان عندی فی النخب المخزون إنه لما أصابنا
سه بار بشارت میدهد، بشارت باد تو را بشارت باد تو را بشارت باد تو را.
بعد روایت را امام سجاد نقل میکند به زائده میفرماید: میخواهم روایتی را برایت نقل کنم که از این روایت لذت ببری.
میفرماید: وقتی در کربلا آن اتفاقات افتاد و آن مصیبتها بر ما وارد شد و پدرم به شهادت رسید و تمام کسانی که با آن حضرت بودند به شهادت رسیدند:
من ولده وإخوته وسائر أهله
وقتی این قضایا اتفاق افتاد، (روایت خیلی جالب است یعنی اگر کسی بخواهد که مقتل را بخواند و مقتل بسیار خوبی است) بعد از آن وقتی که میخواستند ما را به طرف کوفه ببرند، نزدیک بود که آنجا من جان تهی کنم.
وقتی آن منظرهها را دیدم، نزدیک بود که قالب تهی کنم:
فکادت نفسی تخرج
نزدیک بود جانم خارج شود، بعد میفرماید: عمهام زینب این قضیه را دید جلو آمد و فرمود:
مالی أراک تجود بنفسک یا بقیه جدی وأبی وإخوتی؟
چه میکنی با جان خودت ای یادگار جدم و ای یادگار پدرم و ای یادگار برادرم؟
بعد امام سجاد میفرماید:
فقلت وکیف لا أجزع وأهلع وقد أرى سیدی وإخوتی وعمومتی وولد عمی وأهلی مضر جین بدمائهم مرملین بالعراء مسلبین
کامل الزیارات، ص ۲۶۰ و بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج ۴۵، ص ۱۷۹
باز امام سجاد آنجا روضهای میخواند و میفرماید: چرا این کار را نکنم در حالی که برادرانم و پدرم و عموهایم و پسر عموهایم را در این وضعیت میبینم.
حضرت زینب سلام الله علیها روایتی را برای امام سجاد میخواند، این روایت واقعا روایت قشنگی است:
لا یجزعنک ما ترى فوالله إن ذلک لعهد من رسول الله إلى جدک وأبیک وعمک ولقد أخذ الله میثاق أناس من هذه الأمه لا تعرفهم فراعنه هذه الأرض
کامل الزیارات، ص ۲۶۰ و بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج ۴۵، ص ۱۷۹ و ۱۸۰
چرا جزع میکنی؟
این عهد و پیمانی است که از رسول خدا و از جدت و پدرت و عمویت گرفته شده است از مردم، از این امت میثاق گرفته شده است که این فراعنه این امت آنها را نمیشناسند:
وهم معروفون فی أهل السماوات أنهم یجمعون هذه الأعضاء المتفرقه
کسانی هستند که اینها در آسمانها معروف هستند، اینها میآیند و این اعضای مقطعه را جمع میکنند و اینها را با هم یکی میکند و بالاخره اینها را دفن میکنند.
تا ادامه روایت که میفرماید:
وینصبون لهذا الطف علما لقبر أبیک سید الشهداء لا یدرس أثره ولا یعفو رسمه على کرور اللیالی والأیام
اینهایی که امام حسین و بقیه شهدا را دفن میکنند، برای قبر پدرت یک نشانهای نصب میکنند که این نشانه بر اثر مرور روزگار و ایام محو نمیشود و از بین نخواهد رفت و تا قیام قیامت این اثر باقی خواهد ماند، بعد در ادامه میفرماید:
ولیجتهدن أئمه الکفر وأشیاع الضلاله فی محوه وتطمیسه فلا یزداد أثره إلا ظهورا وأمره إلا علوا
کامل الزیارات، ص ۲۶۰ و بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج ۴۵، ص ۱۸۰
ائمه کفر و یاران گمراهی و ضلالت و اشیاء و پیروان گمراهی، اینها تمام تلاش خودشان را میکنند که کربلا و آثار آن را از بین ببرند؛ اما تمام تلاش اینها برعکس جواب میدهد؛ نه تنها آثار کربلا و شهدای کربلا از بین نمیرود؛ بلکه هر روز روشنتر و آشکارتر میشود.
این روایت برای ما پیامهای زیادی دارد از جمله این که وظیفه ما است که کربلا و خاطره عاشورا را حفظ کنیم و از آن طرف آنها هم تمام تلاششان را خواهند کرد، ائمه کفر و گمراهان تمام تلاش خود را میکنند که کربلا را از بین ببرند؛ اما هرگز نمیتوانند این کار را انجام دهند.
این روایت در کتاب کامل الزیارات باب ۸۸ کربلا و زیارت الحسین آمده است.
مجری:
به نکته بسیار زیبایی اشاره کردند.
وجود مقدس سید الشهداء با شهادت خودشان یک چراغی را روشن کردند که باعث هدایت بشریت است و به همه آنهایی که میخواهند این چراغ را خاموش کنند میگوییم: چراغی را که ایزد بر فروزد هر آن کس پف کند، ریشش یا ریشهاش بسوزد.
هر کس که تلاشش بر این باشد که این چراغ را خاموش کند، قطعا از ریشه نابود خواهد شد و این لطف و عنایت حضرت حق است.
از همکارانم در اتاق فرمان میخواهم که اولین کلیپ را پخش کنند.
کلیپ:
[موضوع: نام فرزند امام حسین عمر است]
هاشمی:
خانم صفایی شما محب امام حسین هستید یا خیر؟
بیننده:
من محب امام حسین هستم.
هاشمی:
اگر محب امام حسین هستید، فرزندان امام حسین را نام ببرید.
بیننده:
حضرت علی اکبر، حضرت علی اصغر، فرزندان امام حسین که شما به اسم عمر و ابوبکر و… نام نهادید، حالا من کاری ندارم.
هاشمی:
من کار دارم، به نظرتان فرزندان امام حسین را کامل نام بردید؟
بیننده:
حضرت رقیه، حضرت علی اکبر، حضرت علی اصغر، حضرت علی اصغر که شش ماهه بوده است که میخواستند که برای ایشان یک جرعه آب بگیرند تیر سه شعبه میزنند به گلویش، میفرماید: این کودک که گناهی ندارد؛ یعنی از این هم نمیگذرند میخواستند که نسل اهل بیت پیغمبر را از بین ببرند.
شما میگویید: اینها شیعه بودهاند، شیعهها دوستدار اهل بیت هستند، شما به هیچ عنوان نمیتوانید اسم امام حسین را کم رنگ کنید.
هاشمی:
خانم صفایی چرا حاضر نشدید نام فرزند امام حسین که عمر نام داشت را ببرید؟
بیننده:
اسم فرزند امام حسین عمر نبوده است، حضرت علی اکبر بوده است و حضرت علی اصغر.
هاشمی:
مطمئن هستید که عمر نام نداشته است؟
بیننده:
بله، عمر نام نداشته است.
هاشمی:
به این فرمایشات خودتان مطمئن هستید؟
بیننده:
شما رفتهاید در هفتاد دو تن، حرم امام حسین تمام اسمها را بالای ضریح نوشته است بروید بخوانید.
هاشمی:
من یک سؤال از شما دارم، آیا مطمئن هستید که امام حسین فرزندی به نام عمر نداشته است؟
بیننده:
بله، نداشته است،
هاشمی:
با اطمینان تمام صحبت میکنید؟
بیننده:
بله.
هاشمی:
اگر تصویر لپ تاپ را ببینید، فقط یکی از اینها و اگر خواستید روایتهای متعددی به شما نشان خواهیم داد.
کتاب مستدرک الوسائل، میرزا نوری، جلد ۱۰ صفحه ۴۰۲ عمر بن الحسین بن علی که البته به این علت که شما عجله داشتید من این را به شما نشان دادم، اگر اصرار دارید روایات متعددی را میتوانم نشان دهم.
بیننده:
اگر شما بخواهید به صورت فلهای حدیث بگویید یا از کتابهایی بگویید که نه سند صحیح داشته باشد و معلوم نیست که چه کسی این را نوشته است.
هاشمی:
چه کتبی برای شما معتبر است؟
بیننده:
علامه مجلسی معتبر است، کافی کلینی معتبر است، که البته احادیث ضعیف هم در آنها است، این نیست که بگوییم همهشان درست است.
هاشمی:
این حدیث نیست این اسم است مثل این که کسی بگوید که امام حسین وجود نداشت، یک حدیث ضعیف است، سند بیاور که امام حسین وجود داشت، این جزء اسامی است که تاریخ کسی نمیتواند منکر آن بشود، علامه مجلسی را قبول دارید که من به شما نشان دهم؟
بیننده:
بله، خود علامه مجلسی گفته باشند و تأیید کرده باشند با سند صحیح.
هاشمی:
علامه مجلسی در کتب خودش آورده باشد که عمر بن الحسین بن علی میپذیری یا نمیپذیری؟
بیننده:
بله، با سند صحیح.
هاشمی:
ببینید من این را در بحارالانوار علامه مجلسی، جلد ۴ صفحه ۳۹۷ در سندش عمر بن الحسین بن علی است.
بیننده:
من میگم که سندش صحیح است یا نه؟
نقل قول از کسی نباشد یا…
هاشمی:
خودش راوی حدیث است.
مجری:
حاج آقای یزدانی، این کارشناس وهابی ادعا میکند که امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرزندی به نام عمر داشتند و یک سری مدرک هم نشان دادند، پاسخ شما را میشنویم.
استاد یزدانی:
متأسفانه این کارشناس وهابی ادعایش خیلی زیاد است.
وقتی کسی را که هیچ اطلاعاتی ندارد، سعی میکند که به هر صورتی که شده است، گولش بزند و اذیتش کند.
میبینیم که همین وهابی چطور تزویر میکند و چه دروغی بزرگی را به خودش و به مردم میگوید، به تمام بینندگان خودش دروغ میگوید و آنها را در حقیقت تمسخر میکند.
روایتی را که ایشان نشان میدهد و در سند آن عمر بن حسین بن علی است، از کتاب مستدرک الوسائل و بحارالانوار است که این دو نفر این روایت را از کتاب امالی شیخ طوسی نقل کردهاند.
این روایتی که نشان داد از مستدرک الوسائل بود:
أبو علی ابن الشیخ الطوسی فی أمالیه عن أبیه عن محمد بن علی بن خشیش عن أبی المفضل عن عمر بن الحسین بن علی
مستدرک الوسائل، میرزا حسین النوری الطبرسی، ج ۱۰، ص ۴۰۶
این روایت را نشان داد و گفت: عمر بن حسین بن علی بن ابی طالب است و میخواست این را ثابت کند، بعدی را هم که نشان داد در کتاب بحارالانوار، این همان روایت است:
أمالی الطوسی عنه عن أبی المفضل عن عمر بن الحسین بن علی
بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج ۴۵، ص ۳۹۹
روایت همان روایت است و روایت بسیار زیبایی است که کاری به آن نداریم.
ببینیم که در کتاب امالی شیخ طوسی که این آقا معرفی شده است چه کسی است.
این امالی شیخ طوسی است و همان روایت:
أخبرنا ابن خشیش عن محمد بن عبد الله قال حدثنا عمر بن الحسین بن علی بن مالک القاضی الشیبانی ببغداد قال حدثنا المنذر بن محمد القابوسی
محمد بن عبد الله که همان ابی مفضل است، دیدید چه کسی است؟
علامه مجلسی و مستدرک سعی میکنند که خلاصه کنند که کتابشان حجیم نشو.
برای تلخیص، سند را هم خلاصه کردهاند.
اینجا فقط عمر بن حسین بن علی را آوردهاند و ادامهاش را نیاوردهاند.
این کارشناس وهابی با دروغ و با تزویر میخواست ثابت کند که این عمر بن حسین بن علی بن ابی طالب است.
جناب کارگردان آقای هاشم زهی یا هر چیزی که اسمت است و ما نمیدانیم، هر عمر بن حسینی که در هر کتابی دیدید، همان عمر بن حسین بن علی بن ابی طالب نیست، هر گردی گردو نیست و هر سیبیلیویی هم بابات نیست.
این روایتی که شما نشان میدهی، این عمر بن حسین با آن عمر بن حسین زمین تا آسمان تفاوت دارد.
مجری:
با این جوابی که شما دادید این آقا باید برود و بمیرد.
استاد یزدانی:
خجالت که نمیکشند، متأسفانه شرم و حیا ندارند.
اساس کار این وهابیها تزویر، تحریف، دروغگویی است.
اساس مذهب و مکتب آنها بر دروغ بنا شده است.
اینها مجبور هستند و چارهای ندارند که به مردم دروغ بگویند و این کار همیشگی آنها است.
اگر کلیپ شماره دو را ببینیم ما حکم دروغ گویی را از زبان علما و کارشناسان خودشان که هر کس که دروغ بگوید چه حکمی دارد را بشنویم تا به وضعیت و شخصیت این آقا بیشتر پی ببریم.
کلیپ:
[حکم انسان دروغگو]
خدمتی:
دروغ یک مسئله شنیع و زشتی بود برای جامعه صحابه که دروغ بگویند.
در روایت صحیح چنین آمده است که ممکن است انسان مؤمن دزدی کند، شرابخواری کند، ممکن است فاحشه و کار دیگر انجام دهد؛ ولی زمانی که پرسیده میشود که دروغ میگوید، فرمود هرگز انسان مؤمن دروغ نمیگوید.
استاد یزدانی:
آدمی که دروغ بگوید متأسفانه چه چیزی بگوییم در مورد او؟
اینها در حقیقت مردم را مسخره میکنند؛ یعنی مردم اهل سنتی که پای شبکه اینها نشستهاند، خیال میکنند که استقبال میکنند، فکر میکنند که هیچ کس نمیفهمد و فقط اینها میفهمند.
ایشان روز بعدش برای این که سرپوش بگذارد بر این دروغ گویی بزرگ خودش، رفت یک سری نامهایی را از کتاب معجم آقای خویی نشان داد که عمر بن الحسن است عمر بن الحسین است که باز هم تحقیق نکرد و گفت: هر روایتی که در کتاب معجم الرجال بیاید، این کتاب مثل سند ثبت احوال میماند و هر چیزی که بگوید درست است.
هر کسی که نامش را بیاورد، درست است؛ در حالی که این طور نیست.
در شماره ۸۷۲۹ میگوید:
عمر بن الحسن ابن علی بن أبی طالب علیه السلام استشهد بین یدی عمه فی واقعه الطف ذکره المفید فی الارشاد
معجم رجال الحدیث، السید الخوئی، ج ۱۴، ص ۲۹
این را نشان داد و گفت: امام حسن فرزندی داشته است به نام عمر که در کربلا به شهادت رسیده است، شما چرا اینها را نمیآوری؟
چرا برای اینها عزاداری نمیکنید؟
چرا جزء شهدای کربلا نام اینها را نمیبری؟
باز پایینتر آمد و عمر بن الحسین را نشان داد که باز هم میگوید:
عمر بن الحسین ابن علی بن أبی طالب علیه السلام قتل بین یدی أبیه فی واقعه الطف ذکره ابن شهرآشوب فی المناقب
معجم رجال الحدیث، السید الخوئی، ج ۱۴، ص ۳۰
باب امامت ابی عبدالله حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام، این دو تا را دیدید بالا نوشته بود:
ذکره المفید فی الارشاد
معجم رجال الحدیث، السید الخوئی، ج ۱۴، ص ۲۹
آقای خویی سال ۱۴۱۱ از دنیا رفته است.
بین آقای خویی تا آنجا ۱۴ قرن فاصله است.
چطور میتواند هر چه آقای خویی آورده باشد ما هم بدون سند و مدرک بپذیریم؟
نمیپذیریم، درست است جلالت و مقام آقای خویی برای هیچ کس قابل انکار نیست و پوشیده نیست؛ ولی هر حرفی گفت ما نمیپذیریم.
سند و مدرک داده که من این مطلب را از کجا نقل کردهام، از ارشاد شیخ مفید.
برویم در کتاب ارشاد شیخ مفید ببینیم که در این کتاب چه چیزی نوشته شده است.
در کتاب الارشاد امام محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید صفحه ۱۹۴ باب:
ذکر ولد حسن بن علی علیهم السلام وعددهم واسمائهم
در اینجا اولاد امام حسن را نام برده است که پانزده نفر دختر و پسر بودند، تا جایی که میرسد شماره ۵ و میگوید:
وعمرو بن الحسن وأخواه القاسم و عبد الله ابنا الحسن أمهم أم ولد
الإرشاد، الشیخ المفید، ج ۲، ص ۲۰
عمرو بن الحسن نه عمر، بین عمرو و عمر فرق است.
عمرو واو دارد؛ ولی عمر واو ندارد؛ حتی در نسخههای خطی الارشاد عمرو بوده است نه عمر.
متأسفانه آنهایی که کتاب معجم الرجال را جمع آوری کردهاند و زیر نظر آقای خویی بوده است و آقای خویی دیده است، متأسفانه اشتباه کردهاند بین عمرو و عمر اشتباه کردهاند.
بقیه علمای شیعه هم که این را نقل کردهاند، عمرو نقل کردهاند.
آقای خویی اشتباه کرده است.
چطور من میتوانم که هر چیزی که آقای خویی آورده باشد قبول کنم؛ در حالی که وقتی به مصدر اصلی آن مراجعه میکنم، میبینم چیز دیگری است؟
عمر بن الحسین هم اصلا وجود نداشته است.
تنها یک نفر آن را نقل کرده است که ابن شهر آشوب بوده است که در کتاب خودش میگوید: از فرزندان امام حسین شش نفر در کربلا به شهادت رسیدن،د از جمله عمر در حالی که غیر از ایشان هیچ کسی این مطلب را نقل نکرده است.
ایشان هم سند و مدرک نداده است.
وقتی سند و مدرک نمیدهد، آن هم به خصوص در یک کتاب روایی، ما از کجا بفهمیم که راست میگوید یا دروغ میگوید؟
اگر فرزندان امام حسین را هم در همین کتاب الارشاد ببینیم، در باب:
ذکر ولد الحسین بن علی علیهما السلام
الإرشاد، الشیخ المفید، ج ۲، ص ۱۳۵
امام حسین فقط شش تا فرزند داشته است:
علی بن الحسین الأکبر
الإرشاد، الشیخ المفید، ج ۲، ص ۱۳۵
کنیهاش ابومحمد است مادرش شاه زنان دختر کسری یزدگرد است.
وعلی بن الحسین الأصغر
الإرشاد، الشیخ المفید، ج ۲، ص ۱۳۵
با پدرش در کربلا در طف به شهادت رسید.
وجعفر بن الحسین
الإرشاد، الشیخ المفید، ج ۲، ص ۱۳۵
فرزندی از او باقی نمانده است.
ایشان ۳ نفر را بیشتر ذکر نمیکند.
وعبد الله بن الحسین
الإرشاد، الشیخ المفید، ج ۲، ص ۱۳۵
نفر چهارهم هم علی اصغر است که خردسال بوده است.
پس اصلا عمر بن الحسینی در کار نبوده است.
متأسفانه دستهایی به مرور زمان در طول تاریخ تلاش کردهاند که نامهایی را به اهل بیت علیهم السلام نسبت دهند؛ در حالی که اصلا واقعیت خارجی ندارد.
معمولا عمرو بوده است و صد در صد عمر نبوده است و محال است که نامی به نام عمر داشته باشیم.
اگر کتاب تاریخ طبری را ببینیم، ما یک تحریفی را در این باره به بینندگان نشان میدهیم.
در کتاب طبری که معروف به تاریخ الامم و الملوک است در جلد ۴ صفحه ۳۵۳ قضیهای که اهل بیت علیهم السلام را پیش یزید میبرند و داستانهایی که آنجا است که یزید چه کارهایی میکرد:
دعا علی بن الحسین إلیه قال فدعاه ذات یوم ودعا عمر بن الحسن بن علی
تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۳۹
اینجا با واو آمده است، اگر بخواهیم این طور بگردیم دهها کتاب را میتوانیم پیدا کنیم که با واو آمده است؛ اما متأسفانه همین کتاب را هم به مرور زمان تحریف کردهاند و عمرو را کردند عمر.
تحریفاتی که در این کتاب شده است را خدمت بینندگان عزیز نشان خواهیم داد.
این تاریخ طبری است یک چاپ بسیار قدیمی است که بیشتر به دست نویس شبیه است، در صفحه ۳۷۸ از این کتاب همین مطلب را نقل کرده است اینجا نوشته است:
دعا عمرو بن الحسن بن علی و هو غلام صغیر
عین همین کتابی که نشان دادیم.
این شاید چاپ سی چهل سال پیش باشد که در اینترنت میتوانید ببینید.
چاپهای بعدی را هم که وهابیها چاپ کردهاند را هم نشان میدهیم.
تاریخ الامم و الملوک تاریخ طبری، امام فقیه محمد بن جریر طبری، چاپ بیت الافکار دولیه ریاض عربستان، صفحه ۱۰۱۶، همان روایت است:
فدعاه عمر بن الحسن بن علی
واو آن را برداشتهاند که خیالشان راحت شود که عمرو نیست و عمر است.
در طول تاریخ به همین صورت بوده است و به همین صورت اینها تحریف کردهاند و نام عمرو را تبدیل به عمر کردهاند و الان هم این همه شادمانی کردهاند که امام حسین و امام حسن فرزندی به نام عمر دارند؛ در حالی که فرزندی به نام عمر اصلا وجود نداشته است که عربستان سعودی چاپ کرده بود و تحریف کرده بود.
چاپ دیگر که در این چاپ هم اگر دوستان نشان دهند، تاریخ طبری تاریخ رسل والملوک جلد ۵ تحقیق محمد اب والفضل ابراهیم، چاپ دوم دارالمعارف مصر، صفحه ۴۶۲، که در اینجا هم عمرو را تبدیل به عمر کردهاند:
فدعا عمر بن حسن
محققش گفته است که این در چاپها عمر نبوده است؛ بلکه عمرو بوده است.
بعد از این هر چاپی از تاریخ طبری داریم، عمرو وجود ندارد همه عمر کردهاند.
این نحوه برخورد اینها بوده است و متأسفانه اینها این کار را انجام دادهاند.
برای این که مطلب برای شیعهها کاملا واضح شود، روایت معتبری را از کتاب شریف کافی میخوانم که تمام این مطالب را جواب میدهد.
آیا اهل بیت فرزندی به نام عمر و ابوبکر و عثمان و اینها داشتهاند یا نداشتهاند؟
روایت در کتاب شریف کافی است که سند آن هم معتبر است:
عن یعقوب السراج قال دخلت على أبی عبد الله وهو واقف على رأس أبی الحسن موسى وهو فی المهد فجعل یساره طویلا فجلست حتى فرغ فقمت إلیه فقال لی ادن من مولاک فسلم فدنوت فسلمت علیه فرد علی السلام بلسان فصیح ثم قال لی اذهب فغیر أسم ابنتک التی سمیتها أمس فإنه اسم یبغضه الله وکان ولدت لی ابنه سمیتها بالحمیراء فقال أبو عبد الله علیه السلام انته إلى أمره ترشد فغیرت اسمها
الکافی، الشیخ الکلینی، ج ۱، ص ۳۱۰
وارد شدم بر امام صادق که بالای سر امام موسی بن جعفر علیه السلام نشسته بود، نشستن امام طولانی شد و من رفتم پیش امام.
امام دستور داد که برو پیش مولای خودت امام موسی بن جعفر و بر او سلام بده، رفتم و سلام دادم، جواب سلام من را داد، بعد امام موسی کاظم به من دستور داد که برو اسم بچه خودت را که دیروز اسم بر او گذاشتی را عوض کن، این اسمی است که خدا از این اسم بدش میآید.
دیروز دختری برای من به دنیا آمد که اسم او را حمیرا گذاشتم که امام کاظم علیه السلام به من دستور داد که اسمش را تغییر بده، امام صادق هم دستور داد که برو و حتما این را انجام بده و من هم رفتم و انجام دادم.
با این روایت معتبری که در کتابها شیعه است واضح و مشخص است که اهل بیت علیهم السلام هیچ وقت اسم بچههای خودشان را از اسم دشمنان خودش نگذاشته است و محال است که گذاشته است.
اینها تحریفهایی است که دیدیم وقتی که در این عصر ارتباطات، اینها این طور تحریف انجام میدهند، در آن عصری که همه چیز دست آنها بوده است و هیچ کس هم با خبر نمیشده است، قطعا تغییرات و تحریفات زیاد بوده است.
البته جواب زیاد است و ما قبلا مفصل نام گذاریها را جواب دادهایم، به همین اندازه اکتفا میکنم.
یک سؤالی که بینندگان از اینها میپرسند و اینها جواب نمیدهند، این است که چرا آنها اسم بچههایشان را حسن یا حسین یا علی نگذاشتهاند؟
ابوبکر و عمر نگذاشتند، عثمان چرا نگذاشت، چرا اینها اسم بچههای خود را به نام اهل بیت نگذاشتند؟
در قرن اول و دوم بنیامیه هیچ کدام اسم بچههای خود را از اسم امام حسن و امام حسین نمیگذارند، نه تنها اسم بچههایشان را نگذاشتهاند؛ بلکه عکس آن را عمل کردهاند.
یک روایت بسیار قشنگی است از کتاب معجم الادبا حموی میگوید: مدائنی برای من نقل کرد:
حدث المدائنی قال أمر المأمون أحمد بن یوسف بإدخالی علیه فلما دخلت ذکر علی بن أبی طالب علیه السلام فحدثته فیه بأحادیث إلى أن ذکر لعن بنی أمیه له فقلت حدثنی أبو سلمه المثنى بن عبد الله أخو محمد بن عبد الله الأنصاری قال قال لی رجل کنت بالشام فجعلت لا أسمع أحدا یسمی علیا ولا حسنا ولا حسینا وإنما أسمع معاویه ویزید والولید
معجم الأدباء، یاقوت الحموی، ج ۱۴، ص ۱۲۸
داستان آن مفصل است که میگوید: پیش مأمون بودیم، مأمون به من دستور داد بیا رفتیم آنجا یادی از علی بن ابی طالب شد و بعد من احادیثی خواندم تا این که بحث لعن علی بن ابی طالب که لعن علی بن ابیطالب جایز است یا جایز نیست، بعد خودش یک داستانی را نقل میکند میگوید:
مردی به من گفت: من در شام بودم، در مدتی که در آنجا بودم یک بار نشنیدم که کسی اسم بچهاش حسن یا حسین یا علی باشد، هر اسمی که میشنیدم یا معاویه بود یا یزید بود یا ولید بود.
بعد میگوید:
فمررت برجل جالس على باب داره وقد عطشت فاستسقیته فقال یا حسن اسقه فقلت له أسمیت حسنا فقال إی والله إن لی أولادا أسماؤهم حسن وحسین وجعفر فإن أهل الشام یسمون أولادهم بأسماء خلفاء الله ولا یزال أحدنا یلعن ولده ویشتمه وإنما سمیت أولادی بأسماء أعداء الله فإذا لعنت إنما ألعن أعداء الله فقلت له ظننتک خیر أهل الشام وإذا جهنم لیس فیها شر منک
معجم الأدباء، یاقوت الحموی، ج ۱۴، ص ۱۲۸ و ۱۲۹
شخصی را دیدم که در کنار خانه خودش نشسته بود، من تشنه بودم از او آب خواستم، بعد آن شخص گفت: حسن این شخص را آب بده،.
تعجب کردم که اسم حسن اینجا آمده است، سؤال کردم اسم بچهات را حسن گذاشتی؟
گفت: بله به خدا قسم، من بچههایی دارم که اسم آنها را حسن و حسین و جعفر گذاشتهام؛ چون مردم شام اسم بچههایشان را از اسم خلفاء خدا میگذارند همیشه بچههایشان را فحش میدهند و لعن میکننند.
بعد میگوید: من اسم بچهام را حسن و حسین و جعفر گذاشتهام که هر وقت اینها را لعن کنم، اعداء و دشمنان خدا را لعن کرده باشم.
روایت طولانی است که این ثابت میکند که در شام کسانی بودند که اسم بچههایشان را حسن و حسین و جعفر میگذاشتند که هر وقت به بچهشان فحش دادند به علی بن ابی طالب و امام حسن و امام حسین فحش داده باشند.
ما قبلا روایت صحیح السندی را از کتابهای شیعه خواندیم که معاویه در هر نماز خودش امام حسن و امام حسین و علی بن ابی طالب و عمار را لعن میکرد.
وقتی معاویه این کار را انجام دهد، مردم شام هم این کار را انجام میدهند؛ پس نه تنها آنها اسم بچههایشان را حسن و حسین نمیگذاشتند و اگر هم میگذاشتند با یک هدف خاص میگذاشتند.
مجری:
باید حق داد به امام سجاد علیه السلام که وقتی از ایشان پرسیدند که آقا کجا به شما سخت گذشت، ۳ مرتبه فرمودند:
الشام الشام الشام
با این مردم طرف بودند کسانی که بغض علی و اولاد علی در دل آنها بود.
یکی از مباحثی که شبهه وارد کردهاند، گریه کردن بر میت است که گفتهاند: باعث میشود که عذاب میت زیادتر میشود.
کلیپ شماره ۳ را میبینیم بعد توضیحات را عرض میکنم.
کلیپ:
[موضوع: گریه کردن بر میت موجب افزایش عذاب قبر میشود]
عالم وهابی:
ما دینمان دین خوشحالی است، دین شادی است و به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وسلام میفرماید: به درستی که مرده به خاطر گریه کردن بستگانش بر او عذاب میشود.
عالم وهابی:
رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حالی که از دنیا رفته بود، روی زمین خوابانده شده بود، عائشه بر او گریه میکرد، فاطمه بر او گریه میکرد، اسامه بر او گریه میکرد، صحابه نیز خاک بر سر میریختند.
عالم وهابی:
و به همین دلیل، پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: به درستی که مرده به خاطر گریه کردن بستگانش بر او عذاب میشود.
مجری:
برخی از کارشناسان وهابی ادعا میکنند که اگر کسی برای مرده خودش گریه کند این گریه کردن باعث میشود که این مرده در قبر عذاب شود، این مطلب چقدر صحت دارد؟
استاد یزدانی:
جوابش را خود این کارشناس گفت.
منشأ این فکر که میت با گریه خانواده خودش عذاب میشود، عمر بن خطاب است که قاتل حضرت زهرا است و پسرش عبد الله است.
روایت معمولا از اینها نقل شده است.
در کتاب سنن ترمزی میگوید:
عن سَالِمِ بن عبد اللَّهِ عن أبیه قال قال عُمَرُ بن الْخَطَّابِ قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم الْمَیِّتُ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ علیه
سنن الترمذی، ج ۳، ص ۳۲۶
این حرفی است که از عمر بن خطاب نقل شده است و از پسرش هم نقل شده است؛ ولی واضح و آشکار است که این حرف نه با قرآن سازگار است نه با سنت پیغمبر سازگار است و نه با عقل و منطق سازگار است.
آیه قرآن کریم است که میفرماید:
وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى
سوره انعام آیه ۱۶۴ و سوره اسراء آیه ۱۵ و سوره فاطر آیه ۱۸ و سوره زمر آیه ۷ و سوره نجم آیه ۳۸
این آیه در پنج جا از قرآن کریم آمده است؛ ولی متأسفانه خلیفه دوم این آیه را ندیده بوده و بر خلاف این آیه این روایت را از پیغمبر نقل کرده است.
با سنت خود پیغمبر هم نمیسازد.
همان طور که خود این آقای عریفی که از کارشناسان وهابیها و مشهور است و در شبکه کلمه عربی هم همیشه میآید در شبکههای مختلف میآید و از مشهورترین مبلغان وهابی است.
خودش در یک مجلس میآید و همین روایت را میخواند که میت با گریه اهل خودش عذاب میشود و در مجلس دیگر یادش میرود، روایت میخواند که شخصی مرده بود جلوی پیغمبر بود عائشه برایش گریه کرد، فاطمه برایش گریه کرد، اسامه برایش گریه کرد، صحابه چنین کردند، خودش جواب خودش را در جای دیگر داد.
البته جواب در این رابطه زیاد است.
روایت را از کتاب صحیح مسلم میخوانم.
این برنامه جامع الکبیر است که از بهترین برنامههای اهل سنت است.
این نرم افزار بهترین برنامه است برای تحقیق کردن، بیست هزار کتاب در این برنامه گنجانده شده است که البته اول که آمد نزدیک ۴۰۰ دلار قیمتش بود که ما یک نسخهاش را خریدیم و نصب کردیم.
میگوید: همین قضیه را برای عائشه آوردند، عائشه گفت:
یَرْحَمُ الله عُمَرَ لَا والله ما حَدَّثَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إِنَّ اللَّهَ یُعَذِّبُ الْمُؤْمِنَ بِبُکَاءِ أَحَدٍ وَلَکِنْ قال إِنَّ اللَّهَ یَزِیدُ الْکَافِرَ عَذَابًا بِبُکَاءِ أَهْلِهِ علیه قال وَقَالَتْ عَائِشَهُ حَسْبُکُمْ الْقُرْآنُ ولا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى
صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۴۲
خدا عمر را رحمت کند، رسول خدا هیچ وقت همچین حرفی را نزده است.
رسول خدا فرمود: اگر کافر بمیرد و اهل کافر برایش گریه کنند، گناهش بیشتر میشود.
بعد عائشه این آیه را خواند:
ولا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى
صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۴۲
در روایت ۹۳۱ از همین باب که باز از عائشه نقل شده است:
ذُکِرَ عِنْدَ عَائِشَهَ قَوْلُ بن عُمَرَ الْمَیِّتُ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ علیه فقالت رَحِمَ الله أَبَا عبد الرحمن سمع شیئا فلم یَحْفَظْهُ إنما مَرَّتْ على رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم جَنَازَهُ یَهُودِیٍّ وَهُمْ یَبْکُونَ علیه فقال أَنْتُمْ تَبْکُونَ وَإِنَّهُ لَیُعَذَّبُ
صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۴۲
پیش عایشه آمدند و گفتند: عمر این طور میگفت که میت با گریه اهل خودش عذاب میشود.
عائشه گفت: خدا ابو عبد الرحمن را رحمت کند، چیزی شنیده است؛ ولی حفظ نکرده است و خوب نفهمیده است.
جنازه یک یهودی از جلوی پیغمبر عبور میکرد و اهل او بر او گریه میکردند، حضرت فرمود: شما گریه میکنید و آن یهودی الان عذاب میشود.
پس هیچ ارتباطی ندارد، عمر یک چیزی شنیده است طبق گفته عائشه؛ ولی خوب نفهمیده و متوجه نشده است؛ ولی متأسفانه این روایت در دهها روایت از روایات اهل سنت آمده است که میت با گریه اهل خودش عذاب میشود.
اگر کلیپ شماره ۳ را دوباره پخش کنید بهتر میتوانید متوجه شوید.
کلیپ:
[موضوع: گریه کردن بر میت موجب افزایش عذاب قبر میشود]
عالم وهابی:
ما دینمان دین خوشحالی است، دین شادی است و به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وسلام میفرماید: به درستی که مرده به خاطر گریه کردن بستگانش بر او عذاب میشود.
عالم وهابی:
رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حالی که از دنیا رفته بود، روی زمین خوابانده شده بود، عائشه بر او گریه میکرد، فاطمه بر او گریه میکرد، اسامه بر او گریه میکرد، صحابه نیز خاک بر سر میریختند.
عالم وهابی:
و به همین دلیل، پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: به درستی که مرده به خاطر گریه کردن بستگانش بر او عذاب میشود.
مجری:
هفته گذشته در همین برنامه کلمه طیبه یک بخشی را که متأسفانه خیلی برای ما سخت بود را پخش کردیم فقط جهت این که آگاهی شما بینندگان عزیز و بزرگوار بالا رود و آن جشن گرفتن در روز عاشورا بود، و متأسفانه باز هم از این اتفاقات میافتد من از همکارانم درخواست میکنم که کلیپ شماره ۵ را پخش کنند بعد توضیحات را خدمت شما میدهم.
کلیپ:
[موضوع: برای شهادت عمر و امام حسین و عثمان باید جشن گرفت]
بیننده:
شهادت حضرت عمر را تسلیت عرض میکنم
کلهر:
برای شهادت حضرت عمر و شهادت حضرت حسین و شهادت حضرت عثمان به خصوص باید جشن گرفت.
اینها برای خدا به شهادت رسیدند، یک مشت رجاله اینها را به شهادت رساندند، ما به همه آنها احترام میگذاریم، (برای شهادت حضرت عمر و شهادت حضرت حسین و شهادت حضرت عثمان به خصوص باید جشن گرفت.)
مجری:
گفتند: برای شهادت امام حسین علیه السلام و آن دو نفر را هم قاطی کردند، باید جشن گرفت، یکی بحث جشن گرفتن و یکی هم این دو تا را در کنار وجود مقدس امام حسین آوردند.
استاد یزدانی:
درباره کشته شدن عمر و عثمان که قاتل حضرت زهرا بودند و هر دو تا آنها شرکت داشتند، اگر این کارشناس میخواهد جشن بگیرد و واقعا حرفش جدی است، خیلی خوب است جشن بگیرند.
نهم ربیع میگیرند یا اول محرم یا هر وقتی که میگیرند جشن بگیرند و ما را هم دعوت کنند.
هر کجا که عمر کشون باشه و جشن بگیرند ما هم میآییم و مشکلی نداریم.
اگر واقعا راست میگویند، همین طور که الان برای عاشورا جشن گرفتند و هر روز اعلام میکنند که مردم سه روز روزه بگیرند که حتما روز عاشورا را روزه گرفته باشند، آن روز آقای خدمتی میگفت: حتما سه روز روزه بگیرد که روز عاشورا را روزه گرفته باشید این همه اصرار میکنند که روز عاشورا را روزه بگیرند، روزه شادی است که حضرت آیت الله قزوینی مفصل اینها را جواب دادند، اگر اینها برای عمر میخواهند شادی بگیرند و جشن بگیرند، برای عثمان بگیرند ما استقبال میکنیم ما را هم دعوت کنند به هر حال ما هم شریک میشویم.
برای حضرت سید الشهداء علیه السلام جشن نمیگیریم.
جشن گرفتن برای حضرت سید الشهداء جایز نیست.
چرا ما جشن نمیگیریم و عزاداری میکنیم؛ چون رسول خدا صلی الله علیه وآله در این روزها عزادار بودند.
پنجاه سال پنجاه و خوردهای سال قبل از واقعه عاشورا این روز را عزا میگرفتند و برای شهادت امام حسین علیه السلام گریه میکردند.
وقتی صدیقه طاهره و اهل بیت برای شهادت امام حسین علیه السلام پنجاه سال قبل از شهادت گریه کردهاند ما چرا باید جشن بگیریم؟
روایت گریه پیغمبر بر حضرت سید الشهداء علیه السلام به صورت متواتر در کتابهای اهل سنت نقل شده است، با سندهای صحیح نه یک روایت دو روایت ده دوازده روایت که اکثر این روایات با سندهای صحیح است نقل شده است.
ما یکی دو تا روایت میخوانیم.
اولین سند از امیر مؤمنان علی علیه السلام است که با سند صحیح نقل شده است.
سند آن کاملا صحیح است.
احمد در مسند خودش این روایت را نقل میکند:
عن عبد اللَّهِ بن نُجَىٍّ عن أبیه انه سَارَ مع علی رضی الله عنه وکان صَاحِبَ مَطْهَرَتِهِ فلما حَاذَى نِینَوَى وهو مُنْطَلِقٌ إلى صِفِّینَ فَنَادَى علی رضی الله عنه اصْبِرْ أَبَا عبد اللَّهِ اصْبِرْ أَبَا عبد اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ قلت وَمَاذَا قال دَخَلْتُ على النبی صلى الله علیه وسلم ذَاتَ یَوْمٍ وَعَیْنَاهُ تَفِیضَانِ قلت یا نبی اللَّهِ أَغْضَبَکَ أَحَدٌ ما شَأْنُ عَیْنَیْکَ تَفِیضَانِ قال بَلْ قام من عندی جِبْرِیلُ قَبْلُ فحدثنی ان الْحُسَیْنَ یُقْتَلُ بِشَطِّ الْفُرَاتِ قال فقال هل لک إلى ان أُشِمَّکَ من تُرْبَتِهِ قال قلت نعم فَمَدَّ یَدَهُ فَقَبَضَ قَبْضَهً من تُرَابٍ فَأَعْطَانِیهَا فلم أَمْلِکْ عینی أَنْ فَاضَتَا
مسند أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۸۵
صاحب آفتابه، آفتابه دستش بود و وظیفهاش این بود که هنگام وضو گرفتن آب به امام علی برساند، میگوید: وقتی به منطقه نینوا رسیدیم که به طرف صفین میرفتیم، علی شخصی را صدا زد، ای ابا عبدالله در کنار شط فرات صبر کن، گفت: چرا این طور کنم؟
حضرت فرمود: روزی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد شدم؛ در حالی که چشمانش پر از اشک بود، رسول خدا فرمود: جبرئیل الان از کنار من عبور کرد و گفت: حسین به شهادت خواهد رسید، میخواهی کربلا را بو و استشمام کنی؟
گفتم: بله، یک مشتی از این خاک را به من داد، نتوانستم گریه خودم را نگه دارم.
در کتاب سیر اعلام النبلی شمس الدین ذهبی جلد ۳ با تحقیق شعیب الارنووط، در پایین صفحه این آقا میگوید:
هو فی المسند و طبرانی و الهیثمی فی المجمع و زاد نسبته للبزار و قال رجاله ثقات
میگوید: این روایت در مسند است و هیثمی در مجمع آورده است و گفته است: بزار هم نقل کرده است و تمام راویان آن ثقه هستند.
آن روایتی که پیغمبر برایش گریه کرده است، ۵۰ سال قبل از این که امام حسین به دنیا بیاید، یک روایت و دو روایت نیست، این روایت از ابن عباس نقل شده است، از ام سلمه نقل شده است، از ام الفضل نقل شده است، از انس نقل شده است، از ابو طفیل نقل شده است، از ابو عمیر باهری نقل شده است، از عائشه نقل شده است، از عبدالله بن عمرو بن عاص نقل شده است، از زینب بنت جحش نقل شده است.
دهها نفر از صحابه این روایت را از پیغمبر نقل کردند که پیغمبر سالها قبل از شهادت امام حسین برایش گریه کردهاند؛ نه تنها رسول خدا، نه تنها امیر المؤمنین، نه تنها صدیقه شهیده که هر کدام از اینها روایت است که گریه کردهاند؛ بلکه حتی اجنه هم برای امام حسین گریه کردهاند.
بارها و بارها در روایت اینها است که اجنه برای امام حسین گریه کرده است که آقای ذهبی این روایت را در کتاب خودش آورده است.
آسمان برای امام حسین گریه کرده است که در کتاب سیر اعلام النبلی ذهبی آمده است.
روایات بسیار زیادی را در این کتاب نقل کرده است:
وعن ابن سیرین لم تبک السماء على أحد بعد یحیى علیه السلام إلا على الحسین
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۲
آسمان بعد از حضرت یحیی بر احدی گریه نکرده است، جز برای امام حسین.
وقتی آسمان برای امام حسین گریه میکند، تو وهابی برای چی جرأت میکنی که روز شهادت امام حسین جشن بگیری؟
آسمان برای امام حسین گریه میکند، او میگوید: ما باید جشن بگیریم.
این در کتاب خودتان است نه در کتابهای شیعه.
روایت بعدی را ببینید:
لما قتل الحسین مکثنا أیاما سبعه إذا صلینا العصر فنظرنا إلى الشمس على أطراف الحیطان کأنها الملاحف المعصفره
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۲
این آقا نقل میکند که وقتی حسین به شهادت رسید، تا هفت روز هر وقت ما نماز عصر را میخواندیم و به طرف خورشید نگاه میکردیم، انگار مثل یک لحاف سرخ بود.
خورشید برای امام حسین گریه کرده است، این وهابی میگوید: باید جشن بگیریم.
ونظرنا إلى الکواکب یضرب بعضها بعضا
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۲
وقتی به طرف ستارگان نگاه میکردیم، به همدیگر میخوردند، ستاره و ماه و خورشید و آسمان برای امام حسین گریه میکنند، آن وقت این وهابی میگوید: ما باید برای امام حسین جشن بگیریم.
روایت بعدی:
المدائنی عن علی بن مدرک عن جده الأسود بن قیس قال احمرت آفاق السماء بعد قتل الحسین سته أشهر ترى کالدم
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۲
آسمان بعد از شهادت امام حسین شش ماه سرخ رنگ بود.
روایت بعدی:
هشام بن حسان عن محمد قال تعلم هذه الحمره فی الأفق مم هو من یوم قتل الحسین
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۲
میدانی این سرخی که در آسمان است برای چه چیزی است؟ این از روز شهادت امام حسین است که این سرخی اتفاق افتاده است.
روایت بعدی:
لما أن قتل الحسین مطرت السماء ماء فأصبحت وکل شیء لنا ملآن دما
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۲
البته ماء نوشته که اشتباه تایپی است، در چاپهای قبلی دم بوده است.
میگوید: وقتی امام حسین به شهادت رسید، آسمان خون گریه کرد، وقتی سرخ شد دیدیم که همه چیز پر از خون شده است.
آسمان خون گریه میکند آن وقت وهابیها جشن میگیرند.
جعفر بن سلیمان الضبعی حدثتنی خالتی قالت لما قتل الحسین مطرنا مطرا کالدم
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۲
وقتی امام حسین به شهادت رسید، آسمان چیزی همانند خون از خودش میبارید.
آن قدر روایت زیاد است که نمیدانم کدامش را بخوانم.
روایت بعدی:
فقال الزهری بلغنی أنه لم یقلب حجر إلا وجد تحته دم عبیط
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۴
در آن زمانی که امام حسین به شهادت رسیده بود، هیچ سنگی را ما بر نمیداشتیم مگر این که از زیر آن سنگ خون بیرون میآمد.
روایت بعدی:
حماد بن سلمه عن عمار بن أبی عمار عن ابن عباس رأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم فی النوم نصف النهار أشعث أغبر وبیده قاروره فیها دم قلت یا رسول الله ما هذا قال هذا دم الحسین وأصحابه لم أزل منذ الیوم ألتقطه فأحصی ذلک الیوم فوجدوه قتل یومئذ
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۵
رسول خدا را در نصف روز در خواب دیدم، دیدم که موهایش پریشان و غبار آلود است و در دستش یک شیشهای است که درون آن خون است، سؤال کردم ای رسول خدا این چه چیزی است؟
حضرت فرمود: این خون حسین و اصحاب حسین است.
میگوید: بعد از آن روزی را که من خواب دیده بودم، شمردیم بعد متوجه شدم که این همان روزی است که امام حسین به شهادت رسیده است.
در پایین محقق آقای شعیب الانووط میگوید:
و سنده قوی کما قال الحافظ ابن کثیر
میگوید: سند این روایت قوی است همان طور که آقای ابن کثیر دمشقی شاگرد ابن تیمیه در کتاب البدایه و النهایه نقل کرده است.
این قدر روایت در این رابطه زیاد است که نمیدانم کدام یک را بخوانم.
أبو خالد الأحمر حدثنا رزین حدثتنی سلمى قالت دخلت على أم سلمه وهی تبکی قلت ما یبکیک قالت رأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم فی المنام وعلى رأسه ولحیته التراب فقلت مالک یا رسول الله قال شهدت قتل الحسین آنفا
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۶
بر ام سلمه وارد شدم در حالی که گریه میکرد، سؤال کردم که چرا گریه میکنی؟
گفت: رسول خدا را در خواب دیدم؛ در حالی که سر و صورتش پر از خاک بود، سؤال کردم که ای رسول خدا چه شده؟
حضرت فرمود: من الان شاهد شهادت امام حسین علیه السلام بودم.
روایت در کتابهای برادران اهل سنت است و در کتابهای شیعه نیست.
وقتی رسول خدا سر و صورت خود را خاک آلود میکند، ما شیعهها چرا نکنیم؟
این وهابیها عکسهایی را پخش میکنند که شیعهها سر و صورتشان را گل مالی کردهاند و مسخره میکنند و میخندند میگویند: عقل دارید ندارید؟
هر فحشی که از دهانشان در میآید به عزادارهای امام حسین میگویند.
بروید کتابهای خودتان را بخوانید، پیغمبر خدا در روز عاشورا سر و صورتش خاک آلود بوده است به خاطر شهادت امام حسین، چرا کتابهای خودتان را نمیخوانید؟
کتابهای خودشان را نمیخوانند و بعد به شیعه اعتراض میکنند.
حماد بن سلمه عن عمار بن أبی عمار سمعت أم سلمه تقول سمعت الجن یبکین على الحسین وتنوح علیه
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۶
شنیدم که جنها برای امام حسین گریه میکردند و نوحه میخواندند.
روایت بعدی:
أن أم سلمه سمعت نوح الجن على الحسین
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۶
ام سلمه صدای نوحه خوانی اجنه را برای امام حسین شنیده است.
روایت بعدی:
بلغنی أنکم تسمعون نوح الجن قال ما تلقى حرا ولا عبدا إلا أخبرک أنه سمع ذلک قلت فما سمعت أنت قال سمعتهم یقولون
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۶
شخصی از اشخاص عرب گفت: شنیدهام که صدای نوحه خوانی جن را شنیدی، هیچ آزاده و هیچ بندهای را نمیبینید مگر این که صدای اجنه را شنیدهاند که همه اینها برای امام حسین نوحه میخواندند.
کارشناس وهابی! شما برو کتابهای خودت را بخوان، پیغمبر برای امام حسین گریه کرده است، علی بن ابی طالب گریه کرده است، حضرت زهرا گریه کرده است، ام سلمه گریه کرده است، آسمان خون گریه کرده است، جن گریه کرده است، خورشید گریه کرده است، ستارگان گریه کردهاند، اینها همه در کتابهای خود شما است، آن وقت شما میگویید: ما باید برای امام حسین جشن بگیریم.
این چه توهین و اهانتی است که شما انجام میدهید؟
دوستان عزیز با بنده تماس گرفتند که آن کلیپی که هفته قبل پخش کردید یک بار دیگر پخش کنید تا خیلی از بینندگانی که ندیدند و نشنیدند این کلیپ را ببینند.
کلیپ:
[موضوع: قاتل عمر به ظاهر مسلمان بوده است]
کلهر:
کشندگان عثمان چطور؟
کسانی که بر علیه عثمان رضی الله عنه قیام کردند، کشنده حضرت عمر ابو لؤلؤ به ظاهر مسمان بود و به خدا و رسالت محمد عقیده داشت و نماز میخواند و هرمزان هم همین طور لااقل به حسب ظاهر.
شما میگویید: هر کس ظاهر بود، قبول کنیم قبول میکنیم و صحبت این بود که پسر حضرت عمر قصاص کنند به جرم قتل او؛ چون مسلمانی را که جرمش مسلم نبود کشته بود و بحثهایی پیش آمد که میدانید.
آیا ما میتوانیم برای قاتل حضرت عمر رضی الله عنه بگوییم: من فحش هم نمیدهم چون اسلام فحش دادن را جایز نمیداند.
مجری:
ظاهرا این کلیپ نبود.
استاد یزدانی:
این کلیپ بعدی آن است؛ ولی ایشان در اینجا مطلب خیلی قشنگی را گفتند که ما ۱۴۰۰ سال بود که میگفتیم: ابولؤلؤ مسلمان بوده است و در صف نماز جماعت عمر شرکت میکرده است و در صف اول هم بوده است و عمر را هم در صف نماز جماعت کشته است؛ ولی اینها قبول نمیکردند؛ ولی خوشبختانه امروز این آقا اعتراف کرد که ابولؤلؤ مسلمان بوده است؛ اگرچه به ظاهر.
همان طور که خیلی کسان دیگر هم مسلمان بودهاند؛ اگرچه به ظاهر.
پس مسلمان بوده است از آن طرف هم گفتند: ما باید برای عمر جشن بگیریم و امیدوار هستیم که روی حرف خودش بایستد و نهم ربیع شاهد باشیم که برنامه شبکه کلمه و لااقل این برنامه پادشاهی الله جشن و شادمانی بگیرد و ما را هم دعوت کند.
حالا کلیپ بعدی را پخش کنید، وهابیهایی که شادی میکنند در ایام شهادت امام حسین علیه السلام.
کلیپ:
[موضوع: شادی وهابیها در ایام شهادت امام حسین علیه السلام]
نصب تابلو با مضمون ذیل در کویت: عاشورا روز خوشحالی و سرور.
مدیر مؤسسه «والذکر» از مراکز وهابی در کویت: عاشورا روز خوشحالی و سرور است.
عاشورا ای دوستان روز خوشحالی و شادی است بشتابید ای دوستان وقت شادی و خوشحالی است ای جوانان.
وهابیون در اروپا: یزید در بهشت است.
تکبیر؛ الله اکبر، تکبیر؛ الله اکبر، یزید در بهشت است، یزید در بهشت است.
وهابیون پاکستان: مرگ بر شهادت حسین.
شهادت حسین مرده باد، (نعوذ بالله)
مجری:
از محضر شما عذر میخواهیم بینندگان عزیز و ارجمند عزاداران حضرت ابا عبد الله الحسین، مجبور شدیم که مجدد این را پخش کنیم برای این که بدانیم این وهابیت چه کاری در گوشه و کنار انجام میدهند.
یک حدیثی از وجود آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام بگویم که ایشان فرمودند: هر کس که عاشورا روز مصیبت اندوه و گریهاش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار میدهد.
چقدر روایت قشنگی است که در کتاب بحار الانوار جلد ۴۴ صفحه ۲۸۴ آمده است.
استاد یزدانی:
در کلیپ تابلویی بود بزرگ در وسط شهر کویت که روی آن نوشته بود:
یوم عاشورا یوم فرح و سرور
روز عاشورا روز شادی و سرور است که همین جمله را دوستان در گوگل جستجو بزنند، دهها مقاله از وهابیها پیدا میکنند.
شخصی بود که رئیس مؤسسه والذکر است که این آقا میآمد جلوی مؤسسه خودش و فریاد میزد بیایید امروز روز شادی است بیایید شیرینی بخورید و شادی کنید این روز روز عاشورا است.
جای دیگر هم وهابیهای اروپا بودند که جمع شده بودند و تظاهرات میکردند و شعار میدادند که یزید در بهشت است، اول الله اکبر میگفتند و بعد میگفتند:
یزید فی الجنه
که درست این است:
یزید فی النار
ولی اینها داد میزنند:
یزید فی الجنه
آخری هم در کویته پاکستان بود که وهابیها در روز عاشورا تظاهرات کردند و در آنجا شعار دادند مرگ بر شهادت حسین.
مجری:
هفته گذشته سؤالی را مطرح کردید در این رابطه که چرا افراد غریبه و نامحرم وارد میشدند بر خانه عایشه و سر شب تا صبح در آنجا میماندند و با حالت احتلام خارج میشدند، وهابیها این سؤال را پاسخ دادند یا خیر؟
استاد یزدانی:
البته خودشان مستقیم جواب ندادند، یک بینندهای زنگ زد و همین سؤال ما را از آنها پرسید و اینها سؤال را جواب دادند؛ اما بسیار با تزویر و دروغ.
آن سؤالی را که ما مطرح کرده بودیم و بیننده به آن اشاره کرد، جواب ندادند و رفتند به حاشیه و این طرف و آن طرف و مطالب دیگر را جواب دادند.
ما از آنها سؤال کرده بودیم که چرا عایشه افراد نامحرم را اجازه میداد که وارد خانهاش شوند؟
وارد خانهای که ۲ متر در ۲ متر بیشتر نیست به گفته همین کارشناس وهابی.
مجری:
وقتی که پیامبر نماز میخواند، پاهای عایشه را جمع میکرد.
استاد یزدانی:
مجبور بود که نماز میخواند پای عایشه را جمع کند، این قدر کوچک بود.
در همین اتاق کوچک مردان نامحرمی میآمدند و سر شب تا صبح آنجا میماندند و بعد صبح هم محتلم میشدند و با حالت احتلام آنجا را ترک میکردند.
ما از آنها سؤال کردیم که چرا این کار را میکرده است؟
آیا واقعیت دارد یا ندارد؟
اگر واقعیت دارد که واویلا است، ما باید اول برای پیغمبر گریه کنیم و برای مظلومیت او که بیوه جوان او چطور حریم آن حضرت را میشکند و مردان نامحرم را وارد میکند، آن هم مردان نامحرم بیادبی که آنجا میمانند سر شب تا صبح و با آن وضعیت خارج میشوند.
این روایت یا واقعیت دارد که واویلا است یا واقعیت ندارد که اگر واقعیت ندارد چرا در کتابهای شما آمده است؟
چرا در صحیح مسلم که صحیحترین کتاب شما بعد از قرآن و بخاری است، آمده است؟
به ما جواب دهید، واقعیت دارد یا ندارد؟
اگر ندارد چرا آمده است؟
چرا اینها را از کتابهای خودتان حذف نمیکنید؟
چه کسی چنین توهینی به همسر رسول خدا کرده است؟
شما چهار گزینهای سؤال کرده بودید، کدام یک از ادیان الهی و غیر الهی چنین توهینی به همسر رسول خدا یا همسر پیغمبر خودش کرده است که شما مسلمانها انجام دادید؟
کلیپ شماره ۸ را اگر ببینیم جواب اینها را بشنویم و توضیح خواهیم داد.
کلیپ:
[موضوع: پاسخ به روایت داخل شدن مردان بر عائشه و جنب خارج شدن]
هاشمی:
آقای دشتی از ایران سؤالشان این بود که حضرت عایشه در یک اتاقی زندگی میکرد که حضرت رسول زمانی که میخواست نماز تهجد بخوانند، پای حضرت عایشه را میگرفتند و به سجده میرفتند و میگوید: این اتاق کوچک بود، بعضی از افراد برایشان ابهام بود که افراد در اتاق حضرت عایشه میرفتند و سؤالات شرعی خودشان را میپرسیدند در کدام دین آمده است در صحیح مسلم خودتان آمده است.
خدمتی:
چه خوب گفتند خداوند که فرمود:
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ
اینها دنبال یک ضلاتی هستند که از ام المؤمنین عایشه به عنوان دشمن رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را علم کنند و چون که از روی جهالت و نادانی، کینه و دشمنی با این بزرگوار دارند.
اگر یک کم بخوانند و مطالعه کنند، این جهالت و نادانی از بین میرود که به تبع آن تعصب هم میرود.
بله، این حدیث درست و صحیح است، چرا این طور میشد؟
جوابش، یک اتاق کوچک دو در دو شما به طول این اتاق توجه کنید، فرد میخواهد کیسهای، من نمیگویم که چمدانها پر از طلا و سکه و لباس بود، که لباس هم بود هم میخواهند بخوابند و هم رسول الله صلی الله علیه وسلم باید بلند شود و هر شب نماز بخواند.
عائشه برایش واجب نیست که بلند شود؛ ولی رسول الله صلی الله علیه وسلم بر او واجب است، در نتیجه حضرت عائشه میخوابیدند و میفرمودند که اتاقی که این طور است و قبله هم طوری قرار گرفته است که نتوان آنجا سجده کرد، برای خوابیدن میشود کج بخوابد راست بخوابد به طرف قبله پشت به قبله؛ ولی برای نماز خواندن باید رو به قبله باشد، از آن طرف اتاق هم کوچک است و ام المؤمنین عایشه میفرماید: من پاهایم دراز بود تا زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم میخواستند به سجده بروند، پایم را جمع میکردم که جا شود.
سؤال اینجا است که چرا پای ام المؤمنین عایشه جمع نمیشد؛ در حالی که رسول الله صلی علیه وسلم قیام میکردند و نماز میخوانند؟
قیام رسول الله صلی الله علیه وسلم طولانی بود، بعضا سوره بقره و آل عمران و نساء را در یک رکعت میخواندند، این هم که میخواهد بخواند واجب نیست که هر شب مثل رسول الله بیدار شود.
رسول الله باید شب کم بخوابند:
قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآَنَ تَرْتِیلًا
باید که نماز شب بخوانی.
جوابش خیلی ساده است، این نماز در حقش واجب نیست الان هم در یک جایی زن و شوهری باشند دو تا دوست باشند، در یک اتاقی که خیلی کوچک است یکی از آنها بلند شوند و نماز شب بخوانند چه کار میکنید؟
اشاره میکنید که یک کم پایتان را جمع کنید من میخواهم سجده کنم یا به او میگویید: بشیند؟
رسول الله حقش واجب است، هر شب از جمله شبی که در اتاق ام المؤمنین عایشه بودند و وحی که نازل میشد در اتاق امهات مؤمنین فقط در اتاق عائشه بود؛ پس باید پاها را جمع میکرد وگرنه نمیشد که سجده کرد.
این یک چیز طبیعی است، نه بی ادبی در آن است، نه اجحافی در آن است.
یک واقعیت امری است:
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ
احادیث ام المؤمنین عایشه روایت میکند در رابطه با این که از او سؤال شده است که منی پاک است یا پاک نیست، میفرمودند: من منی رسول الله صلی الله علیه وسلم را از لباسش با ناخنم پاک میکردم.
آمدند گفتهاند: اسرار پیامبر را فاش کرده است و به پیامبر بی ادبی کرده است.
حکم شرعی را میخواهد یاد مردم بدهد، نجس نیست همان طور که خشک شده بود از لباس پاک میکردم، این مسئله چه اشکالی دارد؟
میگویند: عایشه بی ادب است، عایشه دشمن پیامبر است، اسرار پیامبر را فاش کرده است.
دنبال یک ضلات هستند، دقیق تعبیر آیه:
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ
در این قلبها زیغ است یعنی مرض است.
استاد یزدانی:
قبل و بعدش زیاد حرف زدند؛ ولی ما از اینها نپرسیده بودیم که چرا عایشه پاهایش را دراز میکرد یا جمع میکرد یا جمع نمیکرد، رفت و این سؤال را جواب داد که اتاق تنگ بود و عایشه مجبور بود پایش را دراز کند.
ما از اینها نپرسیده بودیم که چرا عایشه احکام شرعی را به مردم یاد میداد، این هم جای بحث دارد.
چرا احکام شرعی مسائل جنسی را باید عایشه به مردم یاد دهد؟
صد و بیست و چهار هزار صحابه از پیغمبر به جا مانده بود، یک مرد آنجا نبود که بیاید این احکام شرعی را یاد بدهد؟
ابوبکر و عمر و امیر المؤمنین و بقیه کجا بودند؟
ابوهریره کجا بود که احکام شرعی مسائل جنسی را که مردم میآمدند و سر شب تا صبح میماندند به مردم یاد دهد که از عائشه این احکام شرعی را سؤال کنند؟
کاش فقط این قدر میگفت، این نجس است یا نیست، این کار را بکن یا نکن.
حضرت آیت الله قزوینی روایاتش را خواند که بعد از این میگفت:
فَعَلْتُهُ أنا وَرَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَاغْتَسَلْنَا
مسند أحمد بن حنبل، ج ۶، ص ۱۶۱
من و رسول خدا این کار را انجام دادیم، بعد رفتیم غسل کردیم.
اینها بحثش مفصل بوده است.
ما این را نپرسیدیم که چرا احکام شرعی به مردم یاد میداد، ما از اینها سؤال کردیم که چرا عایشه این کار را میکرد؟
چرا عایشه مردان نامحرم را وارد حریم رسول خدا میکرد؟
حریم رسول خدا را میشکست.
متأسفانه اینها جواب ندادند، اگر جواب داشتند میدادند؛ چون اینها به سؤال ما جواب درستی ندادند و پاسخ ندادند و از پاسخ دادن طفره رفتند.
ما این هفته سؤال جدیدی را از اینها نخواهیم داشت و همان سؤال هفته قبل را دوباره از اینها میپرسیم که اگر کلیپ شماره ۹ را پخش کنیم، سؤال را به صورت کلیپ در آوردهایم و دوست عزیزمان آقای کیانی هم زحمت کشیدهاند و صدا هم روی آن گذاشتهاند.
ما هر هفته این را دو سه بار پخش خواهیم کرد که اینها پاسخ دهند.
مجری:
اگر در همین برنامه آمده شد که پخش میکنیم، اگر آماده نشد میماند برای هفته بعد.
بیننده آقای موسوی از اهواز:
شهادت امام حسین را به شما تسلیت میگویم.
خدا اجرتان دهد.
صحبت از این حرفها گذشته است، اینها فرزندان هند و فرزندان ابوسفیان هستند، اینهایی که حرمت مادرشان حبیب رسول الله را نگه نداشتند، اینها که فرزندانشان حرمت خاندان رسول الله را نگه نمیدارند.
تعجب نکنید که فردا بگویند: تمام رسالت از خاندان ابوسفیان است و حتی منکر رسول الله شوند.
بگویید: بروند تاریخ را ببینند که اینها پدر و مادرشان چه کسی بوده است، فرزند چه کسی بودهاند؟
تاریخ این حضرات را نگاه کنند.
ابوسفیان کسی است که پیامبر را آزار داد و با او جنگیدند.
اینها کینه با اهل بیت را از زمانی بستهاند که میخواستند رسول الله را به شهادت برسانند؛ ولی حضرت امیر خودش رو به روی آنها میایستاد.
اینها داغ به دلشان مانده است، حضرت امیر نگذاشت که رسول الله را به شهادت برسانند و خواستند دین پیغمبر را از بین ببرند، نتوانستند و به بم بست رسیدند.
کینه حضرت امیر و خاندان حضرت امیر را به دل گرفتند.
بیننده آقای حسینی نژاد از پیرانشهر:
میخواستم که مستقیم با خود آقای یزدانی صحبت کنم.
راجع به این تهمتهایی که به همسر پیامبر میزنید، چه شما چه مسلم یا امام محمد بخاری یا هر کسی که باشد، روز قیامت باید پاسخ گو باشد و در ضمن در شب عاشورای امام حسین علیه السلام واقعا زیبنده شما نیست که شما که خود را پیرو مکتب امام حسین میدانید، واقعا امام حسین این طور رفتار میکرد؟
هر وقت مینشست، پشت سر مرده هر چیزی که از دهانش درمیآمد میگفت؟
پناه بر خدا پناه بر خدا واقعا نمیدانم که چه بگویم در همچین شبی این طور باید صحبت کنید؟
خدا شاهد است که من الان خودم خیس عرق شدهام.
مجری:
آقای حسینی نژاد ما به کسی توهین کردهایم؟
بیننده:
بله، قطعا توهین است.
استاد یزدانی:
آقای حسینی نژاد عزیز، این روایتی را که از صحیح مسلم ما هفته قبل نشان دادیم، ما گفتیم یا شما گفتید،؟
بیننده:
مسلم خیلی بیجا کرده است.
استاد یزدانی:
عزیز من، ما هم میخواهیم که همین را بگوییم.
میگوییم: شما چرا همچین اشتباهی کردهاید؟
چرا همچین مطلبی را در کتابهای خودتان آوردهاید؟
ما هم ناراحت هستیم، ما مطمئن هستیم که این روایت دروغ است.
اگر کلیپ را پخش میکردید ما در کلیپ گفتهایم که ما یقین داریم که این روایت دروغ است.
چرا شما همچین تهمتی به عایشه زدهاید؟
ما که نگفتیم این حرف راست است، ما میگوییم دروغ است؛ ولی شما نقل کردهاید.
بیننده آقای شریفی:
چند کلامی میخواستم با برادران اهل سنت نکتهای را عرض کنم.
عزیزان من یک مقدار تعصب را کنار بگذارید و به این فکر کنید که چه شد در پنجاه شصت سال بعد از اسلام تنها نوه پیامبر را این طور فجیعانه به شهادت برسانند.
در این قرنی که شما مدعی هستید که پیامبر فرموده است: قرن من بهترین قرن است، عقل نمیتواند بپذیرد که نوه پیامبر را به شهادت برسانند که حتی به جنازه بی سر امام حسین هم رحم نکنند.
یک مقدار اگر تعصب را کنار بگذارید، به هیچ عنوان عقلی و منطقی نیست که این قرن بهترین قرن باشد.
اهل سنت روی عدالت صحابه کاملا معتقد هستند که اینها عادل بودند، تنها نوه پیامبر را بعد از پنجاه شصت سال به وجود آمدن دین اسلام، این طور فجیعانه به شهادت رساندند.
آیا عقل همچین مطلبی را میپذیرد؟
مجری:
کلیپ شماره ۹ اگر آماده است با هم میبینیم.
کلیپ:
[موضوع: سؤال هفته]
چهارمین سؤال برنامه کلمه طیبه از کارشناسان شبکه کلمه …
هاشمی:
چرا زندگیشان به این صورت بود؟
اتاقهای کوچکی که حتی حضرت عایشه رضی الله عنه میگوید: گاهی رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز تهجد میخواند، جایی برای سجده نمیافت؛ مگر این که پای من را میگرفت و سجده میکرد؛ چون جا کوچک بود، حضرت عایشه در یک گوشه از اتاق که میخوابید حضرت رسول جایی برای سجده نداشت.
همان طور که ملاحظه کردید این کارشناس وهابی ادعا کرد: اتاق عایشه همسر گرامی رسول اکرم صلی الله علیه وآله آن قدر کوچک بوده است که وقتی آن حضرت میخواستند نماز بخوانند، مجبور میشدند در هنگام سجده پای عایشه را را جمع کنند؛ اما از طرف دیگر در صحیح مسلم صحیح ترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن و صحیح بخاری آمده است که بعد از رسول اکرم صلی الله علیه وآله افراد غریبه و نامحرم وارد همین اتاق کوچک میشدند و سر شب تا صبح آنجا میماندند و صبح با حالت احتلام آن جا را ترک میکردند.
به نمونههایی از این روایات توجه کنید، صحیح مسلم، روایت اول:
ابومشعر از علقمه و اسود نقل کرده است که مردی بر عائشه وارد و جنب گردید، صبح در حال شستن لباسش بود که عائشه به او گفت: همین که جای نجس را بشویی کفایت میکند، صحیح مسلم صفحه ۱۴۵ حدیث ۲۸۸.
روایت دوم: از عبدالله بن شهاب خولانی نقل شده است که من بر عایشه وارد و سپس محتلم شدم لباسم را در آب فرو بردم، کنیز عایشه من را در این حال دید و به عایشه خبر داد و ادامه ماجرا، صحیح مسلم صفحه ۱۴۶ حدیث ۲۹۰.
علاوه بر این دو روایت، روایات فراوان دیگری نیز در دیگر صحاح اهل سنت وجود دارد که برای اثبات مطلب همین دو روایت کفایت میکند.
آیا به راستی این مطالب واقعیت دارد؟
اگر آنچه در صحیح مسلم آمده است واقعیت داشته باشد که باید برای مظلومیت رسول خدا صلی الله علیه وآله گریه کرد که چگونه بیوه جوان او حرمت خانهاش را نگاه نداشته و مردان غریبه را در این اتاق کوچک جای داده و مابقی ماجرا.
البته ما تردیدی نداریم که این مطالب دروغ و افترایی بیش نیست؛ اما ای مسلمانان و ای غیرتمندان جهان، آیا شایسته است که کسی به ناموس پیامبر خود چنین نسبتهای زشت و ناروایی بدهد؟
سؤال ما از کارشناسان شبکه کلمه این است: کدامیک از ادیان الهی و غیر الهی، چنین توهینی به همسر پیامبر خودش کردهاند؟
الف: گاو پرستان هندوستان
ب: یهودیان ج: نصارا
د: شیطان پرستان
هـ : پیروان مکتب سقیفه
شما بینندگان عزیز و گرامی نیز میتوانید جواب پرسش فوق را به شماره پیامک ۳۰۰۰۱۲۰۳ ارسال کنید.
بیننده آقا هادی از اصفهان:
تاسوعا و عاشورای حسینی را خدمت همه شیعیان و هم محبین اهل بیت عرض تسلیت دارم.
این برادر عزیز سنی ما که تماس گرفتند و گفتند: شب عاشورا توهین میکنید، ما هیچ توهینی نکردیم، این مطالب در کتابهای خودشان بود.
من حرفم این است که پس شما برادران وهابی که شبانه روز به ائمه ما توهین میکنید، چرا کسی جواب آنها را نمیدهد؟
مجری:
البته وهابیها برادر ما نیستند، اهل تسنن برادر ما هستند.
بیننده:
همین آقایون وهابی روز عاشورا و روز تاسوعا را جشن میگیرند، چرا کسی در دهان اینها نمیزند؟
چرا خودتان در دهان خودتان نمیزنید؟
الان حرف خودتان که از قول خودتان نقل کردیم، اعتراف میکنید.
این آقایون سالیان سال است که میخواهند محرم و تاسوعا و عاشورا را از بین ببرند و نتوانستهاند، هزار و سیصد چهار صد سال است که میخواهند فرهنگ عاشورا و محرم را از بین ببرند و نتوانستهاند.
استاد یزدانی:
دوست عزیزمان آقای حسینی نژاد از پیرانشهر اگر ناراحت شدند، ما واقعا از آنها عذرخواهی میکنیم.
ما قصد توهین به هیچ کس نداریم و همان طور که حضرت آیت الله قزوینی همیشه گفتهاند، ما توهین به مقدسات اهل سنت را جزء محرمات میدانیم و اصلا هیچ وقت به خودمان اجازه نمیدهیم که توهین کنیم.
دیدید که اینها در شبکه خودشان شبانه روز به اهل بیت ما توهین میکنند و هر چه که از دهانشان در میآید میگویند، ما قصد مقابله نداشتیم، فقط از اینها سؤال کردیم که شما این همه به شیعه میگفتید: شیعه به عایشه توهین میکند به عایشه اتهام فحشاء میزند که ما همه را قبلا جواب دادهایم، از اینها سؤال کردیم که این چه مطلبی است که در کتاب شما آمده است؟
اگر این در مسند احمد آمده بود در سنن شما آمده بود، باز ما میگفتیم که عیب ندارد در این کتابها آمده و رد و مردود است؛ ولی اینها در صحاح شما آمده است.
در صحیح مسلم آمده است، در سنن ابی داود آمده است در سنن ترمزی آمده است.
اگر اینها غلط کردهاند به ما چه ربطی دارد؟
ما چه کارهایم؟
گناه اینها که گردن ما نیست.
به هر حال ما عذرخواهی میکنیم، مطلبی است که در صحیح ترین کتاب شما بعد از قرآن آمده است که این کوچکترین آنها بود.
ما مطالب بسیار بسیار زشتتر از این در صحاح داریم که اینها به عایشه نسبت دادهاند.
در صحیح بخاری و در صحیح مسلم که اگر این را جواب ندادند، ما هفتههای بعد آن سؤالها را هم مطرح میکنیم.
آن روایت را مطرح میکنیم که خیلی بسیار از این زشتتر است.
امیدوار هستیم که اینها به این سؤال جواب دهند، البته سؤالهای هفته قبل را هم جواب ندادهاند و ما تا حالا به همه سؤالهای آنها جواب دادهایم.
این سؤال هم که این هفته پرسیده بودند، دیشب حضرت آیت الله قزوینی جواب داد.
ما سؤالی را بیجواب نگذاشتهایم.
مذهب حق، مذهبی نیست که سؤالی در آن بیجواب بماند، فقط مذهب آنها است که سؤال همیشه میآید و جوابی به آن داده نمیشود.
پایان
سلام علیکم،خسته نباشید،استاد آیا اعتقاد به تحریف قرآن باعث کفر میشود یا نه؟
سلام علیکم،استاد یزدانی یک سوال ازتون داشتم،آیا در کتب اهل سنت جریان نفرین حضرت علی در مورد کسانی که غدیر را انکار کرده بودند وجود دارد؟
سلام علیکم
بله روایات فراوانی در این زمینه با سند های معتبر نقل شده است ؛ از جمله :در باره زید بن أرقم :
عن زَیْدِ بن أَرْقَمَ قال نَاشَدَ عَلِیٌّ الناس فی الرَّحَبَهِ من سمع رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم یقول الذی قال له فَقَامَ سِتَّهَ عَشَرَ رَجُلا فَشَهِدُوا أَنَّهُمْ سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم یقول اللَّهُمَّ من کنت مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ قال زَیْدُ بن أَرْقَمَ فَکُنْتُ فِیمَنْ کَتَمَ فَذَهَبَ بَصَرِی وکان عَلِیٌّ رضی اللَّهُ عنه دَعَا على من کَتَمَ وفی روایه أخری: قال زَیْدٌ وَکُنْتُ أنا فِیمَنْ کَتَمَ فَذَهَبَ بَصَرِی .
هیثمی بعد از نقل روایت گفته:
ورجال الأوسط ثقات
المعجم الکبیر ج ۵ ص ۱۷۱ ح ۴۹۸۵ و ح ۴۹۸۶
نشر : مکتبه الزهراء تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی
مجمع الزوائد ج ۹ ص ۱۰۶، نشر : دار الریان للتراث القاهره , بیروت – ۱۴۰۷
موفق باشید
یاعلی
سلام علیکم،استاد یک سوال از خدمتتون داشتم،آیا نامه هایی که در نهج البلاغه است احتیاج به سند ندارد؟بعضی ادعا کرده اند که نامه چون مکتوب امام است دیگر سند نمیخواهد،یا به عبارت دیگر آیا به صرف نامه بودن از سند بی نیاز میشویم؟
سلام علیکم
اگر در مباحث عقاید و فقه باشد، قطعا برای حجیت نیاز به سند صحیح دارد و انتساب نامه به امام باید ثابت شود ؛ اما اگر در مباحث اخلاقی ، وعظ و … باشد نیازی به سند نیست .
موفق باشید
یاعلی
سلام علیکم،استاد عزیز شرمنده بنده زیاد مزاحمتون میشم،ممنون از اینکه پاسخ میدهید،سوالی نیز از خدمتتون داشتم،آیا عایشه خود نیز کسی را شیر داده است یا خیر(رضاع کبیر).
سلام علیکم
برخی از علمای اهل سنت مدعی شدهاند ؛ اما حقیقت ندارد ؛ چون او بچه دار نشده است که این کار را انجام دهد . طبق نقل علمای اهل سنت او به خواهران خود دستور می داده که به مردهایی که دوست دارد بر او وارد شود، شیر دهند تا با او نیز محرم شوند .
موفق باشید
یاعلی
سلام علیکم،استاد عزیز سوالی در مورد نظر حضرت علی در مورد عمر و ابوبکر ازتون داشتم،داخل همون حدیث معروف فرایتمانی کاذبا… عمر بعد از اینکه میگوید شما مرا کاذب و… میدانستید در آخرش میگه ولی خدا میداند من این کار خلاف و… را نکردم و در آخر که گفتند قالا نعم،استدلال میکنند به این که حضرت علی با این که گفت بله قبول دارد که عمر کار خلافی را نکرده است،لطفا این را شبه را پاسخ دهید،ممنون.
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
در آخر روایت ، عمر بن خطاب از امیرمؤمنان علیه السلام و عباس میپرسد که آیا نظر شما همانی نبود که من گفتم؟ امیرمؤمنان علیه السلام تأیید کرد که بله نظر ما همان بوده است . نظر عمر را در باره خودش و ابوبکر تأیید نکردند ؛ بلکه بر دیدگاه خود تأکید کردند .
موفق باشید
یاعلی